۴۶۳ بار خوانده شده

غزل ۵۹۱

سخت زیبا می‌روی یک بارگی
در تو حیران می‌شود نظارگی

این چنین رخ با پری باید نمود
تا بیاموزد پریرخسارگی

هر که را پیش تو پای از جای رفت
زیر بارش برنخیزد بارگی

چشم‌های نیم خوابت سال و ماه
همچو من مستند بی میخوارگی

خستگانت را شکیبایی نماند
یا دوا کن یا بکش یک بارگی

دوست تا خواهی به جای ما نکوست
در حسودان اوفتاد آوارگی

سعدیا تسلیم فرمان شو که نیست
چاره عاشق به جز بیچارگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۹۰
گوهر بعدی:غزل ۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.