۴۲۳ بار خوانده شده

غزل ۴۷۴

نشان بخت بلند است و طالع میمون
علی الصباح نظر بر جمال روزافزون

علی الخصوص کسی را که طبع موزون است
چگونه دوست ندارد شمایل موزون

گر آبروی بریزد میان انجمنت
به دست دوست حلال است اگر بریزد خون

مثال عاشق و معشوق شمع و پروانه‌ست
سر هلاک نداری مگرد پیرامون

بسوخت مجنون در عشق صورت لیلی
عجب که لیلی را دل نسوخت بر مجنون

چگونه وصف جمالش کنم که حیران را
مجال نطق نباشد که بازگوید چون

همین تغیر بیرون دلیل عشق بس است
که در حدیث نمی‌گنجد اشتیاق درون

اگر کسی نفسی از زمان صحبت دوست
به ملک روی زمین می‌دهد زهی مغبون

سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
حدیث دلبر فتان و عاشق مفتون

جفای عشق تو چندان که می‌برد سعدی
خیال وصل تو از سر نمی‌کند بیرون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۷۳
گوهر بعدی:غزل ۴۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.