۶۵۳ بار خوانده شده

غزل ۴۲۹

تو مپندار کز این در به ملامت بروم
دلم اینجاست بده تا به سلامت بروم

ترک سر گفتم از آن پیش که بنهادم پای
نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم

من هوادار قدیمم بدهم جان عزیز
نو ارادت نه که از پیش غرامت بروم

گر رسد از تو به گوشم که بمیر ای سعدی
تا لب گور به اعزاز و کرامت بروم

ور بدانم به در مرگ که حشرم با توست
از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۲۸
گوهر بعدی:غزل ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.