۷۱۸ بار خوانده شده

غزل ۳۷۴

از در درآمدی و من از خود به در شدم
گویی کز این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق‌تر شدم

دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم

بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

او را خود التفات نبودی به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۷۳
گوهر بعدی:غزل ۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
Avatar نقش کاربری
فاطمه زندی
۱۴۰۲/۱۰/۱ ۱۹:۳۴

بیت نخست:
از در درآمـدی و مـن از خود به در شدم
گـفـتـی کز این جهان به جهان دگر شدم
معنی بیت نخست:
همین که تو از در وارد شدی من مست و مدهوش شدم، مثل اینکه از این دنیا وارد دنیایی دیگر شده باشم.
نکات و معانی:
از در درآمدن: وارد شدن.
از خود به در شدن: مدهوش و حیران شدن.
جناس: در.
واج‌آرایی: در.
تکرار: جهان.
بیت دوم:
گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صـاحـب خـبـر بیامد و من بی‌خبر شدم
معنی بیت دوم:
در انتظار بودم تا ببینم چه کسی می‌آید و خبری از معشوق برای من می‌آورد؛ ناگهان صاحب خبر (معشوق) آمد و من بی‌خبر و مدهوش شدم.
نکات و معانی:
گوش به راه بودن: منتظر بودن.
ایهام: صاحب خبر، ۱. معشوق ۲. آن کس که از معشوق خبر دارد.
تکرار: خبر.
تضاد: تضاد در معنای پنهانی گوش به راه بودن و بی‌خبر شدن؛ چرا که آدمی هنگامی که گوش به راه است تمام حواس خود را جمع می‌کند اما هنگام بی‌خبری این مسأله کاملا از بین می‌رود.
بیت سوم:
چـون شـبـنـم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مـهـرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
معنی بیت سوم:
همانند شبنمی در برابر آفتاب اوفتاده بودم تا اینکه گرمای مهر (ایهام) و محبت تو همچون تابش خورشید به جان من رسید و به عیوق رسیدم (به بالاترین درجه رسیدم).
نکات و معانی:
شبنم: قطره.
ایهام: مهر؛ ۱. خورشید ۲. مهر و محبت.
عَیّوق:ستاره ای است خرد، روشن، سرخ رنگ ، به طرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد. اصل آن بر وزن فیعول است و چون یاء ساکن و واو بدنبال هم آمده اند، به یاء مشدد تبدیل شده اند. آن را عیوق از آن گویند که او گویا نگهبان ثریا است ، مشتق از عوق بمعنی بازداشتن و نگهبان و بازدارنده از امور مکروه، همچنین عرب آن را به دوری مثل زند و گوید: أبعد من العیوق.
بیت چهارم:
گفـتـم بـبـیـنـمش مـگـرم درد اشتیاق
سـاکـن شـود بـدیـدم و مشتاق‌تر شدم
معنی بیت چهارم:
به خود می‌گفتم اگر ببینمش احتمالا شور و شوقم کمی آرام‌تر خواهد شد، اما نه! او را دیدم و شور و شوقم بسیار بیشتر شد.
نکات و معانی:
مگر: شاید، همانا.
ساکن شدن: تسکین یافتن، آرام شدن.
بیت پنجم:
دسـتـم نـداد قـوت رفـتـن به پیش یار
چـندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
معنی بیت پنجم:
امکان و توانایی رفتن به نزد معشوق را نداشتم؛ مدتی با پا به طرف او رفتم و مدتی با شور و اشتیاق تمام به سوی او رفتم.
نکات و معانی:
دست دادن: امکان داشتن.
تکرار: چندی.
به سر شدن: ایهام تناسب ؛ با شور و اشتیاق رفتن، در ارتباط با پا به همان معنی سر.
تضاد: پا و سر.
تناسب: دست، پا، سر.
بیت ششم:
تـا رفـتـنـش بـبـیـنم و گفتنش بشنوم
از پـای تـا به سر همه سمع و بصر شدم
معنی بیت ششم:
برای اینکه بتوانم در هنگام رفتن او را خوب ببینم و تمام حرف‌های او را به طور کامل بشنوم، تمام وجودم تبدیل به گوش و چشم شد.
نکات و معانی:
سمع: گوش.
بصر: چشم.
بیت هفتم:
من چـشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کـاول نـظـر بـه دیـدن او دیـده‌ور شدم
معنی بیت هفتم:
هنگامی­ که من با نگاه کردن به او صاحب بینایی شدم؛ چگونه امکان دارد که دیگر او را نبینم و به او نگاه نکنم.
نکات و معانی:
چشم نگاه داشتن: از دیدن صرفنظر کردن.
دیده‌ور: صاحب بینایی.
جناس: دیدن و دیده.
مترادف: چشم، نگاه، نظر، دیدن، دیده.
بیت هشتم:
بـیـزارم از وفـای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسـنـد اگر شدم
معنی بیت هشتم:
اگر روزی و لحظه‌ای در حالی­که جدا از تو هستم با خاطری جمع، خشنود و خرسند نشسته باشم، به معنای این است که از وفا داری بیزار گشته‌ام.
نکات و معانی:
مجموع: آسوده خاطر،آسوده خیال، آن که خاطرش پریشان و پراکنده نیست، آنکه تشویش و تفرق خاطر ندارد.
تضاد: بیزار و خرسند.
تکرار: “یک” و “اگر”.
بیت نهم:
او را خـود التـفـات نبودش به صید من
مـن خـویـشـتـن اسـیر کمند نظر شدم
معنای بیت نهم:

او هرگز توجه‌ای برای شکار و به ید انداختن من نداشت؛ من با اختیار خویش خود را در دام نگاه او اسیر کردم.

نکات و معانی:
التفات: توجه، عنایت.
تناسب: “صید”، “اسیر” و “کمند”.
مترادف: “التفات” و “نظر” و “خود” و “خویشتن”.

بیت دهم:

گـویـند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکـسـیـر عشق بـر مسم افتاد و زر شدم
معنی بیت دهم:
از من می‌پرسند که سعدی چرا چهره‌ی سرخ تو چنین زرد رنگ گشته است، عشق همچون اکسیری بر وجود مس مانند من افتاد و من تبدیل به طلا شده‌ام.

نکات و معانی:
اکسیر: به اصطلاح کیمیاگران جوهر گدازنده و آمیزنده و کامل کننده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند .
اکسیر عشق: اضافه تشبیهی.
نکته: سرخ رویی نشان سلامت و حال خوش است، زردرویی نشان بیماری و درد است.
جناس: زر و زرد.
تناسب: اکسیر، مس و زر.
تناسب: سرخ و زرد.

مس در اینجا استعاره از وجودی که هر چند در سلامت است اما چندان ارزشی ندارد، در برابر طلا که نشان پر ارزش بودن و کمال است.