۴۵۲ بار خوانده شده

غزل ۲۹۲

شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
در در میان لعل شکربار بنگرید

بستان عارضش که تماشاگه دلست
پرنرگس و بنفشه و گلنار بنگرید

از ما به یک نظر بستاند هزار دل
این آبروی و رونق بازار بنگرید

سنبل نشانده بر گل سوری نگه کنید
عنبرفشانده گرد سمن زار بنگرید

امروز روی یار بسی خوبتر ز دیست
امسال کار من بتر از پار بنگرید

در عهد شاه عادل اگر فتنه نادرست
این چشم مست و فتنه خون خوار بنگرید

گفتار بشنویدش و دانم که خود ز کبر
با کس سخن نگوید رفتار بنگرید

آن دم که جعد زلف پریشان برافکند
صد دل به زیر طره طرار بنگرید

گنجیست درج در عقیقین آن پسر
بالای گنج حلقه زده مار بنگرید

چشمش به تیغ غمزه خون خوار خیره کش
شهری گرفت قوت بیمار بنگرید

آتشکدست باطن سعدی ز سوز عشق
سوزی که در دلست در اشعار بنگرید

دی گفت سعدیا من از آن توام به طنز
این عشوه دروغ دگربار بنگرید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید
Avatar نقش کاربری
فاطمه زندی

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۹۱
گوهر بعدی:غزل ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.