۳۹۲ بار خوانده شده

غزل ۲۴۲

سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند
وآن ماه محتشم که چه گفتار می‌کند

آن چشم مست بین که به شوخی و دلبری
قصد هلاک مردم هشیار می‌کند

دیوانه می‌کند دل صاحب تمیز را
هر گه که التفات پری وار می‌کند

ما روی کرده از همه عالم به روی او
وآن سست عهد روی به دیوار می‌کند

عاقل خبر ندارد از اندوه عاشقان
خفته‌ست و عیب مردم بیدار می‌کند

من طاقت شکیب ندارم ز روی خوب
صوفی به عجز خویشتن اقرار می‌کند

بیچاره از مطالعه روی نیکوان
صد بار توبه کرد و دگربار می‌کند

سعدی نگفتمت که خم زلف شاهدان
دربند او مشو که گرفتار می‌کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۴۱
گوهر بعدی:غزل ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.