۳۷۵ بار خوانده شده

غزل ۲۲۲

حسن تو دایم بدین قرار نماند
مست تو جاوید در خمار نماند

ای گل خندان نوشکفته نگه دار
خاطر بلبل که نوبهار نماند

حسن دلاویز پنجه‌ایست نگارین
تا به قیامت بر او نگار نماند

عاقبت از ما غبار ماند زنهار
تا ز تو بر خاطری غبار نماند

پار گذشت آن چه دیدی از غم و شادی
بگذرد امسال و همچو پار نماند

هم بدهد دور روزگار مرادت
ور ندهد دور روزگار نماند

سعدی شوریده بی‌قرار چرایی
در پی چیزی که برقرار نماند

شیوه عشق اختیار اهل ادب نیست
بل چو قضا آید اختیار نماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۲۱
گوهر بعدی:غزل ۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.