۳۸۷ بار خوانده شده

غزل ۸۵

با همه مهر و با منش کینست
چه کنم حظ بخت من اینست

شاید ای نفس تا دگر نکنی
پنجه با ساعدی که سیمینست

ننهد پای تا نبیند جای
هر که را چشم مصلحت بینست

مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگینست

دردمند فراق سر ننهد
مگر آن شب که گور بالینست

گریه گو بر هلاک من مکنید
که نه این نوبت نخستینست

لازمست احتمال چندین جور
که محبت هزار چندینست

گر هزارم جواب تلخ دهی
اعتقاد من آن که شیرینست

مرد اگر شیر در کمند آرد
چون کمندش گرفت مسکینست

سعدیا تن به نیستی درده
چاره با سخت بازوان اینست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید
Avatar نقش کاربری
فاطمه زندی

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۸۴
گوهر بعدی:غزل ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.