۳۵۶ بار خوانده شده
هَمچو آن شَیْبان که از گُرگِ عَنید
وَقتِ جمعه بر رِعا خَط میکَشید
تا بُرون نایَد از آن خَطْ گوسفند
نه دَرآیَد گُرگ و دُزد با گَزَند
بر مِثالِ دایرهیْ تَعْویذِ هود
کَنْدَر آن صَرْصَر اَمانِ آل بود
هشت روزی اَنْدَرین خَطْ تَن زنید
وَزْ بُرون مُثْله تماشا میکُنید
بر هوا بُردی فَکَندی بر حَجَر
تا دَریدی لَحْم و عَظْم از همدِگَر
یک گُره را بر هوا دَرهَم زَدی
تا چو خَشْخاشْ استخوان ریزان شُدی
آن سیاست را که لَرزید آسْمان
مَثْنوی اَنْدَر نَگُنجَد شَرحِ آن
گَر به طَبْع این میکُنی ای بادِ سَرد
گِردِ خَطّ و دایرهیْ آن هود گَرد
ای طَبیعی فَوْقِ طَبْع این مُلْک بین
یا بیا و مَحْو کُن از مُصْحَف این
مُقریان را مَنْع کن بَندی بِنِه
یا مُعلِّم را بِمال و سَهْمْ دِهْ
عاجِزیّ و خیره کن عَجْز از کجاست؟
عَجْزِ تو تابی از آن روزِ جَزاست
عَجْزها داری تو در پیش ای لَجوج
وَقت شُد پِنْهانیان را نَکْ خُروج
خُرَّم آن کین عَجْز و حیرت قوتِ اوست
در دو عالَم خُفته اَنْدَر ظِلِّ دوست
هم در آخِر عَجْزِ خود را او بِدید
مُرده شُد دینِ عِجایِز را گُزید
چون زُلَیخا یوسُفَش بر وِیْ بِتافت
از عَجوزی در جوانی راه یافت
زندگی در مُردن و در مِحْنَت است
آبِ حیوان در دَرونِ ظُلْمَت است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
وَقتِ جمعه بر رِعا خَط میکَشید
تا بُرون نایَد از آن خَطْ گوسفند
نه دَرآیَد گُرگ و دُزد با گَزَند
بر مِثالِ دایرهیْ تَعْویذِ هود
کَنْدَر آن صَرْصَر اَمانِ آل بود
هشت روزی اَنْدَرین خَطْ تَن زنید
وَزْ بُرون مُثْله تماشا میکُنید
بر هوا بُردی فَکَندی بر حَجَر
تا دَریدی لَحْم و عَظْم از همدِگَر
یک گُره را بر هوا دَرهَم زَدی
تا چو خَشْخاشْ استخوان ریزان شُدی
آن سیاست را که لَرزید آسْمان
مَثْنوی اَنْدَر نَگُنجَد شَرحِ آن
گَر به طَبْع این میکُنی ای بادِ سَرد
گِردِ خَطّ و دایرهیْ آن هود گَرد
ای طَبیعی فَوْقِ طَبْع این مُلْک بین
یا بیا و مَحْو کُن از مُصْحَف این
مُقریان را مَنْع کن بَندی بِنِه
یا مُعلِّم را بِمال و سَهْمْ دِهْ
عاجِزیّ و خیره کن عَجْز از کجاست؟
عَجْزِ تو تابی از آن روزِ جَزاست
عَجْزها داری تو در پیش ای لَجوج
وَقت شُد پِنْهانیان را نَکْ خُروج
خُرَّم آن کین عَجْز و حیرت قوتِ اوست
در دو عالَم خُفته اَنْدَر ظِلِّ دوست
هم در آخِر عَجْزِ خود را او بِدید
مُرده شُد دینِ عِجایِز را گُزید
چون زُلَیخا یوسُفَش بر وِیْ بِتافت
از عَجوزی در جوانی راه یافت
زندگی در مُردن و در مِحْنَت است
آبِ حیوان در دَرونِ ظُلْمَت است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۳۵ - خطاب حق تعالی به عزرائیل علیهالسلام کی ترا رحم بر کی بیشتر آمد ازین خلایق کی جانشان قبض کردی و جواب دادن عزرائیل حضرت را
گوهر بعدی:بخش ۱۳۷ - رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بیواسطهٔ مادر و دایه در طفلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.