۴۱۳ بار خوانده شده
رَفت درویشی زِ شهرِ طالَقان
بَهرِ صیتِ بوالْحُسین خارِقان
کوهها بُبْرید و وادیِّ دراز
بَهرِ دیدِ شیخ با صِدْق و نیاز
آنچه در رَهْ دید از رَنْج و سِتَم
گَرچه دَرخورْد است کوتَهْ میکُنم
چون به مَقْصَد آمد از رَهْ آن جوان
خانهٔ آن شاه را جُست او نِشان
چون به صد حُرمَت بِزَد حَلْقهیْ دَرَش
زَن بُرون کرد از دَرِ خانه سَرَش
که چه میخواهی؟ بگو ای ذوالْکَرَم
گفت بر قَصْدِ زیارت آمدم
خَندهیی زَد زَن که خَهْخَه ریش بین
این سَفَرگیریّ و این تَشْویش بین
خودْ ترا کاری نبود آن جایِگاه
که به بیهوده کُنی این عَزْمِ راه؟
اِشْتِهای گولْگردی آمَدَت؟
یا مَلولیِّ وَطَن غالِب شُدَت؟
یا مگر دیوَت دو شاخه بَر نَهاد
بر تو وَسْواسِ سَفَر را دَر گُشاد؟
گفت نافَرجام و فُحش و دَمْدَمه
من نَتوانم باز گفتن آن همه
از مَثَل وَز ریشخَندِ بیحساب
آن مُرید افْتاد از غَمْ در نِشیب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بَهرِ صیتِ بوالْحُسین خارِقان
کوهها بُبْرید و وادیِّ دراز
بَهرِ دیدِ شیخ با صِدْق و نیاز
آنچه در رَهْ دید از رَنْج و سِتَم
گَرچه دَرخورْد است کوتَهْ میکُنم
چون به مَقْصَد آمد از رَهْ آن جوان
خانهٔ آن شاه را جُست او نِشان
چون به صد حُرمَت بِزَد حَلْقهیْ دَرَش
زَن بُرون کرد از دَرِ خانه سَرَش
که چه میخواهی؟ بگو ای ذوالْکَرَم
گفت بر قَصْدِ زیارت آمدم
خَندهیی زَد زَن که خَهْخَه ریش بین
این سَفَرگیریّ و این تَشْویش بین
خودْ ترا کاری نبود آن جایِگاه
که به بیهوده کُنی این عَزْمِ راه؟
اِشْتِهای گولْگردی آمَدَت؟
یا مَلولیِّ وَطَن غالِب شُدَت؟
یا مگر دیوَت دو شاخه بَر نَهاد
بر تو وَسْواسِ سَفَر را دَر گُشاد؟
گفت نافَرجام و فُحش و دَمْدَمه
من نَتوانم باز گفتن آن همه
از مَثَل وَز ریشخَندِ بیحساب
آن مُرید افْتاد از غَمْ در نِشیب
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۶۹ - باز دادن شاه گنجنامه را به آن فقیر کی بگیر ما از سر این برخاستیم
گوهر بعدی:بخش ۷۱ - پرسیدن آن وارد از حرم شیخ کی شیخ کجاست کجا جوییم و جواب نافرجام گفتن حرم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.