۳۲۹ بار خوانده شده

بخش ۵۵ - دعوی کردن ترک و گرو بستن او کی درزی از من چیزی نتواند بردن

گفت خیّاطی‌ست نامَش پورِ شُش
اَنْدَرین چُستیّ و دُزدی خَلْق‌کُش

گفت من ضامِن که با صد اِضْطِراب
او نَیارَد بُرد پیشَم رشته‌تاب

پَسْ بِگُفتندَش که از تو چُست‌تَر
ماتِ او گشتند در دَعوی مَپَر

رو به عقلِ خود چُنین غِرِّه مَباش
که شَوی یاوه تو در تَزویرهاش

گَرم‌تَر شُد تُرک و بَست آن جا گِرو
که نَیارَد بُرد نی کُهنه نی نو

مُطْمِعانَش گَرم‌تَر کردند زود
او گِرو بَست و رِهان را بَر گُشود

که گِرو این مَرکَبِ تازیِّ من
بِدْهَم اَر دُزدَد قُماشَم او به فَن

وَر نتواند بُرد اسبی از شما
وا سِتانَم بَهْرِ رَهْنِ مُبْتَدا

تُرک را آن شب نَبُرد از غُصّه خواب
با خیالِ دُزد می‌کرد او حِراب

بامْدادان اَطْلَسی زد در بَغَل
شُد به بازار و دُکانِ آن دَغَل

پَسْ سَلامَش کرد گَرم و اوسْتاد
جَست از جا لب به تَرْحیبَش گُشاد

گَرم پُرسیدَش زِ حَدِّ تُرک بیش
تا فَکَنْد اَنْدَر دلِ او مِهْرِ خویش

چون بِدید از وِیْ نَوایِ بُلبُلی
پیشَش اَفْکَند اَطْلَسِ اِسْتَنْبُلی

که بِبُر این را قَبایِ روزِ جنگ
زیرِ نافَم واسِعْ و بالاشْ تَنگ

تَنگْ بالا بَهْرِ جسمْ‌آرای را
زیرْ واسِعْ تا نگیرد پای را

گفت صد خِدمَت کُنم ای ذو وَداد
در قَبولَش دست بر دیده نَهاد

پَسْ بِپِیمود و بِدید او رویِ کار
بَعد از آن بُگْشاد لب را در فُشار

از حِکایَت‌هایِ میرانِ دِگَر
وَز کَرَم‌ها و عَطایِ آن نَفَر

وَزْ بَخیلان و زِ تَحْشیراتَشان
از برایِ خنده هم داد او نِشان

هَمچو آتش کرد مِقْراضی بُرون
می‌بُرید و لبْ پُر افسانه وْ فُسون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۴ - قال النبی علیه السلام ان الله تعالی یلقن الحکمة علی لسان الواعظین بقدر همم المستمعین
گوهر بعدی:بخش ۵۶ - مضاحک گفتن درزی و ترک را از قوت خنده بسته شدن دو چشم تنگ او و فرصت یافتن درزی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.