۳۴۶ بار خوانده شده

بخش ۵۴ - قال النبی علیه السلام ان الله تعالی یلقن الحکمة علی لسان الواعظین بقدر همم المستمعین

جَذْبِ سَمْع است اَرْ کسی را خوش لَبی‌ست
گَرمیِ وَ جْدِ مُعَلِّم از صَبی‌ست

چَنگی‌یی را کو نَوازَد بیست و چار
چون نَیابَد گوش گردد چَنگْ بار

نه حَراره یادش آید نه غَزَل
نه دَه اَنْگشتَش بِجُنبَد در عَمَل

گَر نَبودی گوش‌هایِ غَیْب‌گیر
وَحی ناوَرْدی زِ گَردون یک بَشیر

وَرْ نَبودی دیده‌هایِ صُنْع‌بین
نه فَلَک گشتی نه خَندیدی زمین

آن دَمِ لَوْلاک این باشد که کار
از برایِ چشم تیزست و نظار

عامه را از عشقِ هم‌خوابه وْ طَبَق
کِی بُوَد پَروایِ عشقِ صُنْعِ حَق؟

آبِ تُتْماجی نَریزی در تَغار
تا سگی چندی نباشد طُعْمه‌خوار

رو سگِ کَهْفِ خداوندیش باش
تا رَهانَد زین تَغارَت اِصْطِفاش

چون که دُزدی‌هایِ بی‌رَحْمانه گفت
کی کُنند آن دَرْزیان اَنْدَر نَهُفت

اَنْدَر آن هِنْگامه تُرکی از خَطا
سخت طَیْره شُد زِ کشفِ آن غِطا

شبْ چو روزِ رَسْتخیز آن رازها
کَشف می‌کرد از پِیِ اَهْلِ نُهی

هر کجا آیی تو در جَنگی فَراز
بینی آن جا دو عَدو در کَشفِ راز

آن زمان را مَحْشَر مَذْکور دان
وان گِلویِ رازْگو را صور دان

که خدا اَسْبابِ خشمی ساخته‌ست
وآن فَضایح را به کویْ اَنْداخته‌ست

بَسْ که غَدْرِ دَرْزیان را ذِکْر کرد
حَیْف آمد تُرک را و خشم و دَرد

گفت ای قَصّاص در شهرِ شما
کیست اُستاتَر دَرین مَکْر و دَغا؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۳ - جواب قاضی سال صوفی را و قصهٔ ترک و درزی را مثل آوردن
گوهر بعدی:بخش ۵۵ - دعوی کردن ترک و گرو بستن او کی درزی از من چیزی نتواند بردن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.