۳۷۲ بار خوانده شده

بخش ۱۳ - حکایت آن شخص کی دزدان قوج او را بدزدیدند و بر آن قناعت نکرد به حیله جامه‌هاش را هم دزدیدند

آن یکی قُچ داشت از پَسْ می‌کَشید
دُزدْ قُچ را بُرد حَبْلَش را بُرید

چون که آگَهْ شُد دَوان شُد چَپّ و راست
تا بِیابَد کان قُچِ بُرده کجاست؟

بر سَرِ چاهی بِدید آن دُزد را
که فَغان می‌کرد کِی واوَیْلَتا

گفت نالان از چه‌یی ای اوسْتاد؟
گفت هَمْیانِ زَرَم در چَهْ فُتاد

گَر توانی دَر رَوی بیرون کَشی
خُمسْ بِدْهَم مَر تو را با دِلْخَوشی

خُمسِ صد دینار بِسْتانی به دست
گفت او خود این بَهایِ دَه قُچ است

گَر دَری بَر بَسته شُد دَهْ دَر گُشاد
گَر قُچی شُد حَقْ عِوَض اُشتُر بِداد

جامه‌ها بَرکَند و اَنْدَر چاه رَفت
جامه‌ها را بُرد هم آن دُزدِ تَفْت

حازِمی باید که رَهْ تا دِهْ بَرَد
حَزْم نَبْوَد طَمْعْ طاعون آوَرَد

او یکی دُزد است فِتْنه‌سیرتی
چون خیالْ او را به هر دَمْ صورتی

کَس نَدانَد مَکْرِ او اِلّا خدا
در خدا بُگْریز و وا رَهْ زان دَغا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲ - حکایت آن صیادی کی خویشتن در گیاه پیچیده بود و دستهٔ گل و لاله را کله‌وار به سر فرو کشیده تا مرغان او را گیاه پندارند و آن مرغ زیرک بوی برد اندکی کی این آدمیست کی برین شکل گیاه ندیدم اما هم تمام بوی نبرد به افسون او مغرور شد زیرا در ادراک اول قاطعی نداشت در ادراک مکر دوم قاطعی داشت و هو الحرص و الطمع لا سیما عند فرط الحاجة و الفقر قال النبی صلی الله علیه و سلم کاد الفقر ان یکون کفرا
گوهر بعدی:بخش ۱۴ - مناظرهٔ مرغ با صیاد در ترهب و در معنی ترهبی کی مصطفی علیه‌السلام نهی کرد از آن امت خود را کی لا رهبانیة فی الاسلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.