۳۵۹ بار خوانده شده

بخش ۱۷۲ - بیان آنک نحن قسمنا کی یکی را شهوت و قوت خران دهد و یکی را کیاست و قوت انبیا و فرشتگان بخشد سر ز هوا تافتن از سروریست ترک هوا قوت پیغامبریست تخمهایی کی شهوتی نبود بر آن جز قیامتی نبود

گَر بُدَش سُستیِّ نَریِّ خَران
بود او را مَردیِ پیغامبران

تَرکِ خشم و شَهْوت و حِرصْ‌آوری
هست مَردیّ و رَگِ پیغامبری

نَرّیِ خَر گو مَباش اَنْدَر رَگَش
حَق هَمی خوانَد اُلُغْ بَگْلَربَگَش

مُرده‌یی باشم به من حَقْ بِنْگَرَد
بِهْ از آن زنده که باشد دور و رَد

مَغْزِ مَردی این شِناس و پوستْ آن
آن بَرَد دوزخ بَرَد این در جِنان

حُفَّتِ الْجَنَّه مَکاره را رَسید
حُفَّتِ النّار از هوا آمد پَدید

ای اَیازِ شیرِ نَرِّ دیوکُش
مَردیِ خَر کَم فُزون مَردیِّ هُش

آنچه چَندین صَدْر اِدْراکَش نکرد
لَعْبِ کودک بود پیشَت اینْت مَرد

ای بِدیده لَذَّتِ اَمرِ مرا
جانْ سِپُرده بَهرِ اَمرَم در وَفا

داستانِ ذوقِ اَمر و چاشْنیش
بِشْنو اکنون در بیان و در نَشیش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۷۱ - عزم کردن شاه چون واقف شد بر آن خیانت کی بپوشاند و عفو کند و او را به او دهد و دانست کی آن فتنه جزای او بود و قصد او بود و ظلم او بر صاحب موصل کی و من اساء فعلیها و ان ربک لبالمرصاد و ترسیدن کی اگر انتقام کشد آن انتقام هم بر سر او آید چنانک این ظلم و طمع بر سرش آمد
گوهر بعدی:بخش ۱۷۳ - دادن شاه گوهر را میان دیوان و مجمع به دست وزیر کی این چند ارزد و مبالغه کردن وزیر در قیمت او و فرمودن شاه او را کی اکنون این را بشکن و گفت وزیر کی این را چون بشکنم الی آخر القصه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.