۳۹۹ بار خوانده شده
بخش ۱۶۶ - پشیمان شدن آن سرلشکر از آن خیانت کی کرد و سوگند دادن او آن کنیزک را کی به خلیفه باز نگوید از آنچ رفت
چند روزی هم بر آن بُد بعد ازان
شُد پَشیمانْ او از آن جُرمِ گِران
داد سوگندش که خورشیدرو
با خلیفه زین چه شُد رَمْزی مگو
چون بِدید او را خلیفه مَست گشت
پَسْ زِ بام اُفتاد او را نیز طَشْت
دید صد چَندان که وَصْفَش کرده بود
کِی بُوَد خود دیده مانندِ شُنود؟
وَصفْ تَصویر است بَهرِ چَشمِ هوش
صورتْ آنِ چَشم دان نه زانِ گوش
کرد مَردی از سُخَندانی سوآل
حَقّ و باطِل چیست ای نیکو مَقال؟
گوش را بِگْرفت و گفت این باطِل است
چَشمْ حَقّ است و یَقینَش حاصِل است
آن به نِسبَت باطِل آمد پیشِ این
نِسبَت است اَغْلَب سُخْنها ای اَمین
ز آفتاب اَرْ کرد خُفّاش اِحْتِجاب
نیست مَحْجوب از خیالِ آفتاب
خَوْفْ او را خود خیالش میدَهَد
آن خیالَش سویِ ظُلْمَت میکَشد
آن خیالِ نورْ میتَرسانَدَش
بر شبِ ظُلْماتْ میچَفْسانَدَش
از خیالِ دُشمن و تصویرِ اوست
که تو بَر چَفسیدهیی بر یار و دوست
موسیا کَشْفَت لُمَع بر کُهْ فَراشت
آن مُخَیِّل تابِ تَحْقیقَت نداشت
هین مَشو غِرِّه بِدان که قابِلی
مَرْ خیالَش را وَزینْ رَهْ واصِلی
از خیالِ حَربْ نَهْراسید کَس
لا شُجاعَهْ قَبْلَ حَربْ این دان و بَسْ
بر خیالِ حَربْ حیز اَنْدَر فِکَر
میکُند چون رُستَمان صد کَرّ و فَر
نَقْشِ رُستَم کان به حَمّامی بُوَد
قِرنِ حَمله یْ فکرِ هر خامی بُوَد
این خیالِ سَمْع چون مُبْصَر شود
حیز چِه بْوَد؟ رُستَمی مُضْطَر شود
جَهْد کُن کَزْ گوشْ در چَشمَت رَوَد
آنچه کان باطِل بُدهست آن حَق شود
زان سِپَس گوشت شود هم طَبْعِ چَشم
گوهری گردد دو گوشِ هَمچو یَشْم
بلکه جُمله تَنْ چو آیینه شود
جُمله چَشم و گوهرِ سینه شود
گوشْ اَنگیزَد خیال و آن خیال
هست دَلّاله یْ وِصالِ آن جَمال
جَهْد کُن تا این خیالْ اَفْزون شود
تا دَلاله رَهْبرِ مَجْنون شود
آن خَلیفه یْ گولْ هم یک چند نیز
ریشِ گاوی کرد خوش با آن کَنیز
مُلْک را تو مُلْکِ غرب و شَرق گیر
چون نمیمانَد تو آن را بَرق گیر
مَمْلَکَت کان مینَمانَد جاوْدان
ای دِلَت خُفته تو آن را خواب دان
تا چه خواهی کرد آن باد و بُروت
که بِگیرَد هَمچو جَلّادی گِلوت؟
هم دَرین عالَم بِدان که مَاْمَنیست
از مُنافِق کَم شِنو کو گفت نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
شُد پَشیمانْ او از آن جُرمِ گِران
داد سوگندش که خورشیدرو
با خلیفه زین چه شُد رَمْزی مگو
چون بِدید او را خلیفه مَست گشت
پَسْ زِ بام اُفتاد او را نیز طَشْت
دید صد چَندان که وَصْفَش کرده بود
کِی بُوَد خود دیده مانندِ شُنود؟
وَصفْ تَصویر است بَهرِ چَشمِ هوش
صورتْ آنِ چَشم دان نه زانِ گوش
کرد مَردی از سُخَندانی سوآل
حَقّ و باطِل چیست ای نیکو مَقال؟
گوش را بِگْرفت و گفت این باطِل است
چَشمْ حَقّ است و یَقینَش حاصِل است
آن به نِسبَت باطِل آمد پیشِ این
نِسبَت است اَغْلَب سُخْنها ای اَمین
ز آفتاب اَرْ کرد خُفّاش اِحْتِجاب
نیست مَحْجوب از خیالِ آفتاب
خَوْفْ او را خود خیالش میدَهَد
آن خیالَش سویِ ظُلْمَت میکَشد
آن خیالِ نورْ میتَرسانَدَش
بر شبِ ظُلْماتْ میچَفْسانَدَش
از خیالِ دُشمن و تصویرِ اوست
که تو بَر چَفسیدهیی بر یار و دوست
موسیا کَشْفَت لُمَع بر کُهْ فَراشت
آن مُخَیِّل تابِ تَحْقیقَت نداشت
هین مَشو غِرِّه بِدان که قابِلی
مَرْ خیالَش را وَزینْ رَهْ واصِلی
از خیالِ حَربْ نَهْراسید کَس
لا شُجاعَهْ قَبْلَ حَربْ این دان و بَسْ
بر خیالِ حَربْ حیز اَنْدَر فِکَر
میکُند چون رُستَمان صد کَرّ و فَر
نَقْشِ رُستَم کان به حَمّامی بُوَد
قِرنِ حَمله یْ فکرِ هر خامی بُوَد
این خیالِ سَمْع چون مُبْصَر شود
حیز چِه بْوَد؟ رُستَمی مُضْطَر شود
جَهْد کُن کَزْ گوشْ در چَشمَت رَوَد
آنچه کان باطِل بُدهست آن حَق شود
زان سِپَس گوشت شود هم طَبْعِ چَشم
گوهری گردد دو گوشِ هَمچو یَشْم
بلکه جُمله تَنْ چو آیینه شود
جُمله چَشم و گوهرِ سینه شود
گوشْ اَنگیزَد خیال و آن خیال
هست دَلّاله یْ وِصالِ آن جَمال
جَهْد کُن تا این خیالْ اَفْزون شود
تا دَلاله رَهْبرِ مَجْنون شود
آن خَلیفه یْ گولْ هم یک چند نیز
ریشِ گاوی کرد خوش با آن کَنیز
مُلْک را تو مُلْکِ غرب و شَرق گیر
چون نمیمانَد تو آن را بَرق گیر
مَمْلَکَت کان مینَمانَد جاوْدان
ای دِلَت خُفته تو آن را خواب دان
تا چه خواهی کرد آن باد و بُروت
که بِگیرَد هَمچو جَلّادی گِلوت؟
هم دَرین عالَم بِدان که مَاْمَنیست
از مُنافِق کَم شِنو کو گفت نیست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۶۵ - ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خونریز مسلمانان بیشتر نشود
گوهر بعدی:بخش ۱۶۷ - حجت منکران آخرت و بیان ضعف آن حجت زیرا حجت ایشان به دین باز میگردد کی غیر این نمیبینیم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.