۵۵۹ بار خوانده شده

بخش ۱۵۸ - نواختن سلطان ایاز را

ای اَیازِ پُر نیازِ صِدْق‌کیش
صِدْقِ تو از بَحْر و از کوه است بیش

نه به وَقتِ شَهوتَت باشد عِثار
که رَوَد عقلِ چو کوهَت کاهْ‌وار

نه به وَقتِ خشم و کینه صَبرهات
سُست گردد در قَرار و در ثَبات

مَردی این مَردی‌ست نه ریش و ذَکَر
وَرْنه بودی شاهِ مَردان کیرِ خَر

حَق که را خوانده‌ست در قرآن رِجال‌؟
کِی بُوَد این جسم را آن جا مَجال‌؟

روحِ حیوان را چه قَدْر است ای پدر
آخِر از بازارِ قَصّابان گُذَر

صد هزاران سَر نهاده بر شِکَم
اَرْزشان از دُنْبه و از دُمّ کَم

روسْپی باشد که از جولانِ کیر
عقلِ او موشی شود شَهوت چو شیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵۷ - تمثیل فکر هر روزینه کی اندر دل آید به مهمان نو کی از اول روز در خانه فرود آید و فضیلت مهمان‌نوازی و ناز مهمان کشیدن و تحکم و بدخویی کند به خداوند خانه
گوهر بعدی:بخش ۱۵۹ - وصیت کردن پدر دختر را کی خود را نگهدار تا حامله نشوی از شوهرت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.