۴۰۲ بار خوانده شده

بخش ۱۴۱ - فرمودن شاه به ایاز بار دگر کی شرح چارق و پوستین آشکارا بگو تا خواجه تاشانت از آن اشارت پند گیرد کی الدین النصیحة و موعظه یابند

سِرِّ چارُق را بَیان کُن ای اَیاز
پیشِ چارُق چیستَت چندین نیاز

تا بِنوشَد سُنْقُر و بَک یا رُقَت
سِرِّ سِرِّ پوستین و چارُقَت

ای اَیاز از تو غُلامی نور یافت
نورَت از پَستی سویِ گَردون شِتافت

حَسرَتِ آزادگان شُد بَندگی
بَندگی را چون تو دادی زندگی

مؤمن آن باشد که اَنْدَر جَزر و مَد
کافر از ایمان او حَسْرَت خَورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۴۰ - حکایت جوحی کی چادر پوشید و در وعظ میان زنان نشست و حرکتی کرد زنی او را بشناخت کی مردست نعره‌ای زد
گوهر بعدی:بخش ۱۴۲ - حکایت کافری کی گفتندش در عهد ابا یزید کی مسلمان شو و جواب گفتن او ایشان را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.