۳۰۷ بار خوانده شده
گفت روبَه این حِکایَت را بِهِل
دستها بر کَسْب زَن جُهْدُ الْمُقِل
دست دادَسْتَت خدا کاری بِکُن
مَکْسبی کُن یاریِ یاری بِکُن
هر کسی در مَکْسَبی پا مینَهَد
یاریِ یارانِ دیگر میکُند
زان که جُمله کَسْب نایَد از یکی
هم دُروگَر هم سَقا هم حایِکی
این به هَنْبازیست عالَم بَر قَرار
هر کسی کاری گُزینَد زِافْتِقار
طَبْلخواری در میانه شَرط نیست
راهِ سُنَّت کار و مَکْسَب کردنیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دستها بر کَسْب زَن جُهْدُ الْمُقِل
دست دادَسْتَت خدا کاری بِکُن
مَکْسبی کُن یاریِ یاری بِکُن
هر کسی در مَکْسَبی پا مینَهَد
یاریِ یارانِ دیگر میکُند
زان که جُمله کَسْب نایَد از یکی
هم دُروگَر هم سَقا هم حایِکی
این به هَنْبازیست عالَم بَر قَرار
هر کسی کاری گُزینَد زِافْتِقار
طَبْلخواری در میانه شَرط نیست
راهِ سُنَّت کار و مَکْسَب کردنیست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰۰ - در تقریر معنی توکل حکایت آن زاهد کی توکل را امتحان میکرد از میان اسباب و شهر برون آمد و از قوارع و رهگذر خلق دور شد و ببن کوهی مهجوری مفقودی در غایت گرسنگی سر بر سر سنگی نهاد و خفت و با خود گفت توکل کردم بر سببسازی و رزاقی تو و از اسباب منقطع شدم تا ببینم سببیت توکل را
گوهر بعدی:بخش ۱۰۲ - جواب گفتن خر روباه را کی توکل بهترین کسبهاست کی هر کسبی محتاجست به توکل کی ای خدا این کار مرا راست آر و دعا متضمن توکلست و توکل کسبی است کی به هیچ کسبی دیگر محتاج نیست الی آخره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.