۳۳۰ بار خوانده شده

بخش ۹۲ - باز خواندن شه‌زاده نصوح را از بهر دلاکی بعد از استحکام توبه و قبول توبه و بهانه کردن او و دفع گفتن

بَعد از آن آمد کسی کَزْ مَرحَمَت
دخترِ سُلطانِ ما می‌خوانَدَت

دخترِ شاهَت همَی‌خوانَد بیا
تا سَرَش شویی کُنون ای پارسا

جُز تو دَلّاکی نمی‌خواهد دِلَش
که بِمالَد یا بِشویَد با گِلَش

گفت رو رو دستِ من بی‌کار شُد
وین نَصوحِ تو کُنون بیمار شُد

رو کسی دیگر بِجو اِشْتاب و تَفْت
که مرا وَاللهْ دست از کار رَفت

با دِل خود گفت کَزْ حَد رَفت جُرم
از دلِ من کِی رَوَد آن ترس و گُرم

من بِمُردم یک رَهْ و باز آمدم
من چَشیدَم تَلْخیِ مرگ و عَدَم

توبه‌‌یی کردم حقیقت با خدا
نَشْکَنَم تا جان شُدن از تَنْ جُدا

بَعدِ آن مِحْنَت کِه را بارِ دِگَر
پا رَوَد سویِ خَطَر؟ اِلّا که خَر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹۱ - یافته شدن گوهر و حلالی خواستن حاجبکان و کنیزکان شاه‌زاده از نصوح
گوهر بعدی:بخش ۹۳ - حکایت در بیان آنک کسی توبه کند و پشیمان شود و باز آن پشیمانیها را فراموش کند و آزموده را باز آزماید در خسارت ابد افتد چون توبهٔ او را ثباتی و قوتی و حلاوتی و قبولی مدد نرسد چون درخت بی‌بیخ هر روز زردتر و خشک‌تر نعوذ بالله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.