۴۴۶ بار خوانده شده

بخش ۸۹ - در بیان آنک دعای عارف واصل و درخواست او از حق هم‌چو درخواست حقست از خویشتن کی کنت له سمعا و بصرا و لسانا و یدا و قوله و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی و آیات و اخبار و آثار درین بسیارست و شرح سبب ساختن حق تا مجرم را گوش گرفته بتوبهٔ نصوح آورد

آن دُعا از هَفت گَردون دَر گُذشت
کارِ آن مِسْکین به آخِر خوب گشت

کان دُعایِ شیخْ نه چون هر دُعاست
فانی است و گفتِ او گفتِ خداست

چون خدا از خود سؤال و کَد کُند
پَس دُعایِ خویش را چون رَد کُند؟

یک سَبَب اَنگیخت صُنْعِ ذوالْجَلال
که رَهانیدَش زِ نِفْرین و وَبال

اَنْدَر آن حَمّام پُر می‌کرد طَشْت
گوهری از دخترِ شَهْ یاوه گشت

گوهری از حَلْقه‌های گوشِ او
یاوه گشت و هر زنی در جُست و جو

پَسْ دَرِ حَمّام را بَستَند سخت
تا بِجویَند اَوَّلَش در پیچِ رَخْت

رَخْت‌ها جُستند و آن پیدا نَشُد
دُزدِ گوهر نیز هم رُسوا نَشُد

پَس به جِدْ جُستن گرفتند از گِزاف
در دَهان و گوش و اَنْدَر هر شِکاف

در شِکافِ تَحْت و فَوْق و هر طَرَف
جُست و جو کردند دُرّ خوشْ صَدَف

بانگ آمد که همه عُریان شوید
هر کِه هستید اَرْ عَجوز و گَر نوید

یک به یک را حاجِبه جُستن گرفت
تا پَدید آید گُهَردانه یْ شِگِفت

آن نَصوح از تَرس شُد در خَلْوَتی
رویْ زَرد و لبْ کَبود از خَشْیَتی

پیشِ چَشمِ خویشْ او می‌دید مرگ
رَفت و می‌لَرزید او مانندِ بَرگ

گفت یارَب بارها بَرگشته‌ام
توبه‌ها و عَهْدها بِشْکَسته‌ام

کرده‌ام آنها که از من می‌سِزید
تا چُنین سیلِ سیاهی دَر رَسید

نوبَتِ جُستن اگر در من رَسَد
وَهْ که جانِ من چه سَختی‌ها کَشَد

در جِگَر افتاده‌اَسْتَم صد شَرَر
در مُناجاتَم بِبین بویِ جِگَر

این چُنین اَنْدوه کافر را مباد
دامَنِ رَحمَت گرفتم دادْ داد

کاشکی مادر نَزادی مَر مرا
یا مرا شیری بِخورْدی در چَرا

ای خدا آن کُن که از تو می‌سِزَد
که زِ هر سوراخْ مارَم می‌گَزَد

جان سنگین دارم و دلْ آهنین
وَرْنه خون گشتی دَرین رنج و حَنین

وَقتْ تَنگ آمد مرا و یک نَفَس
پادشاهی کُن مرا فریادْ رَس

گَر مرا این بار سَتّاری کُنی
توبه کردم من زِهر ناکَردنی

توبه‌اَم بِپْذیر این بارِ دِگر
تا بِبَندَم بَهْرِ توبه صد کَمَر

من اگر این بار تَقْصیری کُنم
پَس دِگَر مَشْنو دُعا و گُفتَنَم

این هَمی زارید و صد قَطره رَوان
که دَر اُفْتادم به جَلّاد و عَوان

تا نَمیرَد هیچ اَفْرَنگی چُنین
هیچ مُلْحِد را مَبادا این حَنین

نوحه‌ها کرد او بر جانِ خویش
رویِ عِزْرائیل دیده پیشْ پیش

ای خدا و ای خدا چَندان بِگُفت
کان دَر و دیوارْ با او گشت جُفت

در میانِ یارَب و یارَب بُد او
بانگ آمد از میانِ جُست و جو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۸ - حکایت در بیان توبهٔ نصوح کی چنانک شیر از پستان بیرون آید باز در پستان نرود آنک توبه نصوحی کرد هرگز از آن گناه یاد نکند به طریق رغبت بلک هر دم نفرتش افزون باشد و آن نفرت دلیل آن بود کی لذت قبول یافت آن شهوت اول بی‌لذت شد این به جای آن نشست نبرد عشق را جز عشق دیگر چرا یاری نجویی زو نکوتر وانک دلش باز بدان گناه رغبت می‌کند علامت آنست کی لذت قبول نیافته است و لذت قبول به جای آن لذت گناه ننشسته است سنیسره للیسری نشده است لذت و نیسره للعسری باقیست بر وی
گوهر بعدی:بخش ۹۰ - نوبت جستن رسیدن به نصوح و آواز آمدن که همه را جستیم نصوح را بجویید و بیهوش شدن نصوح از آن هیبت و گشاده شدن کار بعد از نهایت بستگی کماکان یقول رسول الله صلی الله علیه و سلم اذا اصابه مرض او هم اشتدی ازمة تنفرجی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.