۳۶۶ بار خوانده شده

بخش ۷۸ - در معنی این کی ارنا الاشیاء کما هی و معنی این کی لو کشف الغطاء ما از ددت یقینا و قوله در هر که تو از دیدهٔ بد می‌نگری از چنبرهٔ وجود خود می‌نگری پایهٔ کژ کژ افکند سایه

ای خروسان از وِیْ آموزید بانگ
بانگ بَهْرِ حَق کُند نه بَهْرِ دانگ

صُبحِ کاذب آید و نَفْریبَدَش
صُبحِ کاذب عالَم و نیک و بَدَش

اَهْلِ دنیا عقلِ ناقص داشتند
تا که صُبحِ صادِقَش پِنْداشتند

صُبحِ کاذبْ کارَوان‌ها را زَده‌ست
که به بویِ روز بیرون آمده‌ست

صُبحِ کاذبْ خَلْق را رَهْبَر مَباد
کو دَهَد بَس کاروان‌ها را به باد

ای شُده تو صُبحِ کاذب را رَهین
صُبحِ صادق را تو کاذب هم مَبین

گَر نداری از نِفاق و بَد اَمان
از چه داری بر برادر ظَنْ همان؟

بَدگُمان باشد همیشه زشت‌ْکار
نامهٔ خود خوانَد اَنْدَر حَقّ یار

آن خَسان که در کَژْی‌ها مانْده‌اند
اَنْبیا را ساحِر و کَژْ خوانْده‌اند

وآن امیرانِ خَسیسِ قَلْب‌ساز
این گُمان بُردند بر حُجْره یْ اَیاز

کو دَفینه دارد و گنج اَنْدَران
ز آیِنهٔ خود مَنْگَر اَنْدَر دیگران

شاه می‌دانست خود پاکیّ او
بَهْرِ ایشان کرد او آن جُست و جو

کِی امیر آن حُجْره را بُگْشایْ دَر
نیمْ شب که باشد او زان بی‌خَبَر

تا پَدید آید سِگالِش‌هایِ او
بَعد از آن بر ماست مالِش‌هایِ او

مَر شما را دادم آن زَرّ و گُهَر
من از آن زَرها نخواهم جُز خَبَر

این هَمی‌گفت و دلِ او می‌طَپید
از برایِ آن اَیازِ بی نَدید

که مَنَم کین بر زبانَم می‌رَوَد؟
این جَفاگَر بِشْنَوَد او چون شود؟

باز می‌گوید به حَقّ دینِ او
که ازین اَفْزون بُوَد تَمْکینِ او

کِی به قَذْفِ زشتِ من طَیْره شود؟
وَزْ غَرَض وَزْ سِرّ من غافِل بُوَد؟

مُبْتَلی چون دید تاویلاتِ رَنج
بُرد بینَد کِی شود او ماتِ رَنج؟

صاحِبِ تاویلْ اَیازِ صابِر است
کو به بَحْرِ عاقِبَت‌ها ناظِر است

هَمچو یوسُف خوابِ این زندانیان
هست تَعبیرَش به پیشِ او عِیان

خوابِ خود را چون نَدانَد مَردِ خیر
کو بُوَد واقِفْ زِ سِرّ خوابِ غیر؟

گَر زَنَم صد تیغْ او را زِ امْتِحان
کَم نگردد وُصْلَتِ آن مِهْربان

دانَد او کان تیغْ بر خود می‌زَنَم
من وِیْ ام اَنْدَر حقیقت او مَنَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۷ - خلق الجان من مارج من نار و قوله تعالی فی حق ابلیس انه کان من الجن ففسق
گوهر بعدی:بخش ۷۹ - بیان اتحاد عاشق و معشوق از روی حقیقت اگر چه متضادند از روی آنک نیاز ضد بی‌نیازیست چنان که آینه بی‌صورتست و ساده است و بی‌صورتی ضد صورتست ولکن میان ایشان اتحادیست در حقیقت کی شرح آن درازست و العاقل یکفیه الاشاره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.