۳۱۰ بار خوانده شده
بازگَردان قِصّهٔ عشقِ اَیاز
کان یکی گنجیست مالامالْ راز
میرَوَد هر روز در حُجْرهیْ بَرین
تا بِبینَد چارُقی با پوستین
زان که هستی سَخت مَستی آوَرَد
عقلْ از سَر شَرم از دل میبَرَد
صد هزاران قَرنِ پیشَین را همین
مَستیِ هستی بِزَد رَهْ زین کَمین
شُد عَزرائیلی ازین مَستی بِلیس
که چرا آدم شود بر من رئیس؟
خواجهاَم من نیز و خواجهزادهاَم
صد هُنر را قابِل و آمادهاَم
در هُنَر من از کسی کَم نیستم
تا به خِدمَت پیشِ دشمن بیسْتَم
من زِ آتش زادهاَم او از وَحَل
پیشِ آتش مَر وَحَل را چه مَحَل؟
او کجا بود اَنْدَر آن دوری که من
صَدْرِ عالَم بودم و فَخْرِ زَمَن؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کان یکی گنجیست مالامالْ راز
میرَوَد هر روز در حُجْرهیْ بَرین
تا بِبینَد چارُقی با پوستین
زان که هستی سَخت مَستی آوَرَد
عقلْ از سَر شَرم از دل میبَرَد
صد هزاران قَرنِ پیشَین را همین
مَستیِ هستی بِزَد رَهْ زین کَمین
شُد عَزرائیلی ازین مَستی بِلیس
که چرا آدم شود بر من رئیس؟
خواجهاَم من نیز و خواجهزادهاَم
صد هُنر را قابِل و آمادهاَم
در هُنَر من از کسی کَم نیستم
تا به خِدمَت پیشِ دشمن بیسْتَم
من زِ آتش زادهاَم او از وَحَل
پیشِ آتش مَر وَحَل را چه مَحَل؟
او کجا بود اَنْدَر آن دوری که من
صَدْرِ عالَم بودم و فَخْرِ زَمَن؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۷۵ - بیان آنک آنچ بیان کرده میشود صورت قصه است وانگه آن صورتیست کی در خورد این صورت گیرانست و درخورد آینهٔ تصویر ایشان و از قدوسیتی کی حقیقت این قصه راست نطق را ازین تنزیل شرم میآید و از خجالت سر و ریش و قلم گم میکند و العاقل یکفیه الاشاره
گوهر بعدی:بخش ۷۷ - خلق الجان من مارج من نار و قوله تعالی فی حق ابلیس انه کان من الجن ففسق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.