۳۳۸ بار خوانده شده

بخش ۶۵ - فرستادن میکائیل را علیه‌السلام به قبض حفنه‌ای خاک از زمین جهت ترکیب ترتیب جسم مبارک ابوالبشر خلیفة الحق مسجود الملک و معلمهم آدم علیه‌السلام

گفت میکائیل را تو رو به زیر
مُشتِ خاکی دَر رُبا از وِیْ چو شیر

چون که میکائیل شُد تا خاکْدان
دست کرد او تا که بِرْبایَد از آن

خاکْ لَرزید و دَرآمَد در گُریز
گشت او لابِه‌کُنان و اشک‌ریز

سینه سوزانْ لابِه کرد و اِجْتِهاد
با سِرِشکِ پُر زِ خونْ سوگند داد

که به یَزدانِ لَطیفِ بی‌نَدید
که بِکَردَت حامِلِ عَرشِ مَجید

کَیْلِ اَرْزاقِ جهان را مُشرفی
تشنگانِ فَضْل را تو مُغْرِفی

زان که میکائیل از کَیْلْ اِشْتِقاق
دارد و کَیّال شُد در اِرْتِزاق

که امانَم دِهْ مرا آزاد کُن
بین که خون‌آلود می‌گویم سُخُن

مَعْدنِ رَحْمِ اِله آمد مَلَک
گفت چون ریزم بر آن ریشْ این نَمَک؟

هم‌چُنان که مَعْدنِ قَهْراست دیو
که بَرآوَرْد از بَنی آدم غَریو

سَبْقِ رَحْمَت بر غَضَب هست ای فَتا
لُطفْ غالِب بود در وَصْفِ خدا

بَندگان دارند لابُد خویِ او
مَشک‌هاشان پُر زِ آبِ جویِ او

آن رَسولِ حَقْ قَلاوزِ سُلوک
گفت اَلنّاسُ عَلی دینِ اَلْمُلوک

رفت میکائیل سویِ رَبّ دین
خالی از مَقْصودْ دست و آستین

گفت ای دانایِ سِرّ و شاهِ فَرد
خاکَم از زاریّ و گریه بَسته کرد

آبِ دیده پیشِ تو با قَدْر بود
من نَتانِسْتَم که آرَم ناشُنود

آه و زاری پیشِ تو بَسْ قَدر داشت
من نتانستم حقوق آن گذاشت

پیشِ تو بَس قَدر دارد چَشمِ تَر
من چگونه گَشتَمی اِسْتیزه‌گَر؟

دعوتِ زاری‌ست روزی پنج بار
بَنده را که در نماز آ و بِزار

نَعْرهٔ مؤذن که حَیّا عَلْ فَلاح
وان فَلاحْ این زاری است و اِقْتِراح

آن کِه خواهی کَزْ غَمَش خسته کُنی
راهِ زاری بر دِلَش بَسته کُنی

تا فُرو آید بَلا بی‌دافِعی
چون نباشد از تَضَرُّع شافِعی

وان کِه خواهی کَزْ بَلایَش وا خَری
جان او را در تَضَرُّع آوَری

گفته‌یی اَنْدَر نُبی کان اُمَّتان
که بَرایشان آمد آن قَهْرِ گِران

چون تَضَرُّع می‌نکردند آن نَفَس
تا بَلا زیشان بِگَشتی بازْ پَس؟

لیکْ دل‌هاشان چون قاسی گشته بود
آن گُنَه هاشان عبادت می‌نِمود

تا نَدانَد خویش را مُجْرِمْ عَنید
آب از چَشمَش کجا داند دَوید؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۴ - در ابتدای خلقت جسم آدم علیه‌السلام کی جبرئیل علیه‌السلام را اشارت کرد کی برو از زمین مشتی خاک برگیر و به روایتی از هر نواحی مشت مشت بر گیر
گوهر بعدی:بخش ۶۶ - قصهٔ قوم یونس علیه‌السلام بیان و برهان آنست کی تضرع و زاری دافع بلای آسمانیست و حق تعالی فاعل مختارست پس تضرع و تعظیم پیش او مفید باشد و فلاسفه گویند فاعل به طبع است و بعلت نه مختار پر تضرع طبع را نگرداند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.