۴۸۴ بار خوانده شده

بخش ۵۶ - داستان آن عاشق کی با معشوق خود برمی‌شمرد خدمتها و وفاهای خود را و شبهای دراز تتجافی جنوبهم عن المضاجع را و بی‌نوایی و جگر تشنگی روزهای دراز را و می‌گفت کی من جزین خدمت نمی‌دانم اگر خدمت دیگر هست مرا ارشاد کن کی هر چه فرمایی منقادم اگر در آتش رفتن است چون خلیل علیه‌السلام و اگر در دهان نهنگ دریا فتادنست چون یونس علیه‌السلام و اگر هفتاد بار کشته شدن است چون جرجیس علیه‌السلام و اگر از گریه نابینا شدن است چون شعیب علیه‌السلام و وفا و جانبازی انبیا را علیهم‌السلام شمار نیست و جواب گفتن معشوق او را

آن یکی عاشق به پیشِ یارِ خود
می‌شِمُرد از خِدمَت و از کارِ خود

کَزْ برایِ تو چُنین کردم چُنان
تیرها خورْدم دَرین رَزْم و سِنان

مالْ رفت و زورْ رفت و نامْ رفت
بر من از عشقَت بَسی ناکامْ رفت

هیچ صُبحَم خُفته یا خَندان نیافت
هیچ شامَم با سَر و سامان نیافت

آنچه او نوشیده بود از تَلْخ و دُرد
او به تَفْصیلَش یکایک می‌شِمُرد

نَزْ برایِ مِنَّتی بَلْ می‌نِمود
بر دُرُستیّ مَحَبَّت صد شُهود

عاقِلان را یک اِشارَت بَسْ بُوَد
عاشقان را تِشنگی زان کِی رَوَد؟

می‌کُند تَکْرارِ گفتنْ بی‌مَلال
کِی زِاشارَت بَسْ کند حوت از زُلال؟

صد سُخَن می‌گفت زان دَردِ کُهَن
در شِکایَت که نگفتم یک سُخَن

آتشی بودَش نمی‌دانست چیست
لیکْ چون شمع از تَفِ آن می‌گِریست

گفت معشوق این همه کردی وَلیک
گوش بُگْشا پَهْن و اَنْدَر یاب نیک

کانچه اَصْلِ اَصلِ عشق است و وَلاست
آن نکردی اینچ کردی فَرعْ‌هاست

گُفتَش آن عاشق بگو کان اَصلْ چیست؟
گفت اَصلَش مُردن است و نیستی‌ست

تو همه کردی نَمُردی زنده‌یی
هین بِمیر اَرْ یارِ جانْ‌بازنده‌یی

هم در آن دَمْ شد دراز و جان بِداد
هَمچو گُل دَرباخت سَر خَندان و شاد

مانْد آن خَنده بَرو وَقْفِ اَبَد
هَمچو جان و عقلِ عارفْ بی‌کَبَد

نورِ مَهْ‌آلوده کِی گردد ابد؟
گَر زَنَد آن نورْ بر هر نیک و بَد

او زِ جُمله پاک وا گَردد به ماه
هَمچو نورِ عقل و جانْ سویِ اِله

وَصْفِ پاکی وَقْفْ بر نورِ مَهْ است
تا بِشَش گر بر نجاساتِ رَهْ‌ است

زان نجاساتِ رَهْ و آلودگی
نور را حاصِل نگردد بَدرگی

اِرْجِعی بِشْنود نورِ آفتاب
سویِ اَصلِ خویش باز آمد شِتاب

نه زِ گُلْخَن‌ها بَرو نَنگی بِمانْد
نه زِ گُلْشَن‌ها بَرو رَنگی بِمانْد

نورِ دیده وْ نورْدیده بازگشت
مانْد در سودایِ او صَحرا و دشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۵ - پرسیدن آن پادشاه از آن مدعی نبوت کی آنک رسول راستین باشد و ثابت شود با او چه باشد کی کسی را بخشد یا به صحبت و خدمت او چه بخشش یابند غیر نصیحت به زبان کی می‌گوید
گوهر بعدی:بخش ۵۷ - یکی پرسید از عالمی عارفی کی اگر در نماز کسی بگرید به آواز و آه کند و نوحه کند نمازش باطل شود جواب گفت کی نام آن آب دیده است تا آن گرینده چه دیده است اگر شوق خدا دیده است و می‌گرید یا پشیمانی گناهی نمازش تباه نشود بلک کمال گیرد کی لا صلوة الا بحضور القلب و اگر او رنجوری تن یا فراق فرزند دیده است نمازش تباه شود کی اصل نماز ترک تن است و ترک فرزند ابراهیم‌وار کی فرزند را قربان می‌کرد از بهر تکمیل نماز و تن را به آتش نمرود می‌سپرد و امر آمد مصطفی را علیه‌السلام بدین خصال کی فاتبع ملة ابراهیم لقد کانت لکم اسوة حسنة فی‌ابراهیم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.