۷۰۰ بار خوانده شده

بخش ۵۲ - سبب عداوت عام و بیگانه زیستن ایشان به اولیاء خدا کی بحقشان می‌خوانند و با آب حیات ابدی

بلکه از چَفْسیدگی در خان و مان
تَلْخَشان آید شَنیدن این بَیان

خِرقه‌‌یی بر ریشِ خَر چَفْسید سَخت
چون که خواهی بَر کَنی زو لَخْتْ لَخْت

جُفْته اَنْدازَد یَقین آن خَر زِ دَرد
حَبَّذا آن کَس کَزو پَرهیز کرد

خاصه پَنجَهْ ریش و هر جا خِرقه‌‌یی
بر سَرَش چَفْسیده در نَمْ غَرقه‌یی

خان و مانِ چون خِرقه و این حِرْصْ‌ریش
حِرْصِ هر کِه بیش باشد ریشْ بیش

خان و مانِ چُغدْ ویران است و بَس
نَشْنَوَد اَوْصاف بغداد و طَبَس

گَر بِیایَد بازِ سُلْطانی زِ راه
صد خَبَر آرَد بِدین چُغدانْ زِ شاه

شَرحِ دارُالْمُلْک و باغِسْتان و جو
پَس براو اَفْسوس دارد صد عَدو

که چه باز آوَرْد افسانه یْ کُهَن
کَزْ گِزاف و لاف می‌بافَد سُخَن؟

کُهنه ایشانَند و پوسیده‌یْ اَبَد
وَرْنه آن دَمْ کُهنه را نو می‌کُند

مُردگانِ کُهنه را جان می‌دَهَد
تاجِ عقل و نورِ ایمان می‌دَهَد

دلْ مَدُزد از دِلْرُبایِ روحْ‌بَخش
که سَوارت می‌کُند بر پُشتِ رَخش

سَر مَدُزد از سَر فَرازِ تاج‌دِهْ
کو زِ پایِ دلْ گُشایَد صد گِرِه

با کِه گویم در همه دِهْ زنده کو؟
سویِ آبِ زندگی پوینده کو؟

تو به یک خواری گُریزانی زِ عشق
تو به جُز نامی چه می‌دانی زِ عشق؟

عشق را صد ناز و اِسْتِکبار هست
عشقْ با صد ناز می‌آید به دست

عشقْ چون وافی‌ست وافی می‌خَرَد
در حَریفِ بی‌وَفا می‌نَنْگَرَد

چون درخت است آدمیّ و بیخْ عَهْد
بیخ را تیمار می‌بایَد به جَهْد

عَهْدِ فاسِدْ بیخِ پوسیده بُوَد
وَزْ ثِمار و لُطفْ بُبْریده بُوَد

شاخ و بَرگِ نَخلْ گر چه سبز بود
با فسادِ بیخْ سَبزی نیست سود

وَرْ ندارد بَرگِ سبز و بیخ هست
عاقِبَت بیرون کُند صد بَرگ دست

تو مَشو غِرّه به عِلْمَش عَهْد جو
عِلْم چون قِشْراست و عَهْدَش مَغزِ او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۱ - قصهٔ آن شخص کی دعوی پیغامبری می‌کرد گفتندش چه خورده‌ای کی گیج شده‌ای و یاوه می‌گویی گفت اگر چیزی یافتمی کی خوردمی نه گیج شدمی و نه یاوه گفتمی کی هر سخن نیک کی با غیر اهلش گویند یاوه گفته باشند اگر چه در آن یاوه گفتن مامورند
گوهر بعدی:بخش ۵۳ - در بیان آنک مرد بدکار چون متمکن شود در بدکاری و اثر دولت نیکوکاران ببیند شیطان شود و مانع خیر گردد از حسد هم‌چون شیطان کی خرمن سوخته همه را خرمن سوخته خواهد ارایت الذی ینهی عبدا اذا صلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.