۵۱۰ بار خوانده شده
یک سَبَد پُر نانْ تورا بیفَرقِ سر
تو هَمیخواهی لَبِ نانْ دَر به دَر
در سَرِ خود پیچ هِلْ خیرهسَری
رو دَرِ دلْ زَن چرا بر هر دَری؟
تا به زانویی میانِ آبِجو
غافِل از خود زین و آن تو آبْ جو
پیشْ آب و پَسْ هم آبِ با مَدَد
چَشمها را پیشْ سَدّ و خَلْفْ سَد
اسبْ زیرِ ران و فارِس اسبْجو
چیست این؟ گفت اسب لیکِنْ اسب کو؟
هی نه اسب است این به زیرِ تو پدید؟
گفت آری لیکْ خود اسبی کِه دید؟
مَستِ آب و پیشِ رویِ اوست آن
اَنْدَر آب و بیخَبَر ز آبِ رَوان
چون گُهَر در بَحْر گوید بَحْر کو؟
وآن خیالِ چون صَدَفْ دیوارِ او
گفتنِ آن کو؟ حِجابَش میشود
ابرِ تابِ آفتابش میشود
بَندِ چَشمِ اوست هم چَشمِ بَدَش
عینِ رَفْعِ سَدّ او گشته سَدَش
بَندِ گوشِ او شُده هم هوشِ او
هوشْ با حَق دار ای مَدْهوشِ او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تو هَمیخواهی لَبِ نانْ دَر به دَر
در سَرِ خود پیچ هِلْ خیرهسَری
رو دَرِ دلْ زَن چرا بر هر دَری؟
تا به زانویی میانِ آبِجو
غافِل از خود زین و آن تو آبْ جو
پیشْ آب و پَسْ هم آبِ با مَدَد
چَشمها را پیشْ سَدّ و خَلْفْ سَد
اسبْ زیرِ ران و فارِس اسبْجو
چیست این؟ گفت اسب لیکِنْ اسب کو؟
هی نه اسب است این به زیرِ تو پدید؟
گفت آری لیکْ خود اسبی کِه دید؟
مَستِ آب و پیشِ رویِ اوست آن
اَنْدَر آب و بیخَبَر ز آبِ رَوان
چون گُهَر در بَحْر گوید بَحْر کو؟
وآن خیالِ چون صَدَفْ دیوارِ او
گفتنِ آن کو؟ حِجابَش میشود
ابرِ تابِ آفتابش میشود
بَندِ چَشمِ اوست هم چَشمِ بَدَش
عینِ رَفْعِ سَدّ او گشته سَدَش
بَندِ گوشِ او شُده هم هوشِ او
هوشْ با حَق دار ای مَدْهوشِ او
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴۷ - در تفسیر قول مصطفی علیهالسلام لا بد من قرین یدفن معک و هو حی و تدفن معه و انت میت ان کان کریما اکرمک و ان کان لیما اسلمک و ذلک القرین عملک فاصلحه ما استطعت صدق رسولالله
گوهر بعدی:بخش ۴۹ - در تفسیر قول مصطفی علیهالسلام من جعل الهموم هما واحدا کفاه الله سائر همومه و من تفرقت به الهموم لا یبالی الله فی ای واد اهلکه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.