۳۷۷ بار خوانده شده

بخش ۲۴ - در بیان آنک هیچ چشم بدی آدمی را چنان مهلک نیست کی چشم پسند خویشتن مگر کی چشم او مبدل شده باشد به نور حق که بی یسمع و بی یبصر و خویشتن او بی‌خویشتن شده

پَرّ طاووسَت مَبین و پایْ بین
تا که سُؤءُ الْعَیْن نَگْشایَد کَمین

که بِلَغْزَد کوه از چَشمِ بَدان
یُزْلِقونَکْ از نُبی بَر خوان بِدان

اَحمَدِ چون کوه لَغْزید از نَظَر
در میانِ راهْ بی‌گِلْ بی‌مَطَر

در عَجَب دَرمانْد کین لَغْزِش زِ چیست؟
من نَپِنْدارم که این حالت تَهی‌ست

تا بِیامَد آیَت و آگاه کرد
کان زِ چَشمِ بَد رَسیدَت وَزْ نَبَرد

گَر بُدی غیرِ تو دَردَم لا شُدی
صَیْدِ چَشم و سُخْرهٔ اِفْنا شُدی

لیکْ آمد عِصْمَتی دامَن‌کَشان
وین که لَغْزیدی بُد از بَهْرِ نِشان

عِبْرَتی گیر اَنْدَر آن کُهْ کُن نِگاه
بَرگِ خود عَرضه مَکُن ای کَم زِ کاه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۳ - حکایت آن اعرابی کی سگ او از گرسنگی می‌مرد و انبان او پر نان و بر سگ نوحه می‌کرد و شعر می‌گفت و می‌گریست و سر و رو می‌زد و دریغش می‌آمد لقمه‌ای از انبان به سگ دادن
گوهر بعدی:بخش ۲۵ - تفسیر و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم الایه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.