۴۳۱ بار خوانده شده

بخش ۱۲۹ - قصهٔ شکایت استر با شتر کی من بسیار در رو می‌افتم در راه رفتن تو کم در روی می‌آیی این چراست و جواب گفتن شتر او را

اُشتُری را دید روزی اَسْتَری
چون که با او جمع شُد در آخُری

گفت من بسیار می‌اُفتَم به رو
در گَریوه وْ در بازار و کو

خاصه از بالایِ که تا زیرِ کوه
در سَر آیم هر زمانی از شِکوه

کَم هَمی‌اُفتی تو در رو بَهْرِ چیست؟
یا مگر خود جانِ پاکَت دولَتی‌ست؟

در سَر آیم هر دَم و زانو زَنَم
پوز و زانو زان خَطا پُر خون کُنَم

کَژْ شود پالان و رَخْتَم بر سَرَم
وَزْ مُکاری هر زمان زَخْمی خَورَم

هَمچو کَم عقلی که از عقلِ تَباه
بِشْکَنَد توبه به هر دَم در گناه

مَسْخره‌ی اِبْلیس گردد در زَمَن
از ضَعیفی رایِ آن توبه‌شِکَن

در سَر آید هر زمان چون اسبِ لَنْگ
که بُوَد بارَش گِران و راهْ سنگ

می‌خورَد از غَیْب بر سَر زَخْمْ او
از شِکَستِ توبه آن اِدْبارْخو

باز توبه می‌کُند با رایِ سُست
دیو یک تُف کرد و توبه‌ش را سُکُست

ضَعْف اَنْدَر ضَعْف و کِبْرَش آن چُنان
که به خواری بِنْگَرَد در واصِلان

ای شُتُر که تو مِثالِ مؤمنی
کَم فُتی در رو و کَم بینی زنی

تو چه داری که چُنین بی‌آفَتی؟
بی‌عِثاریّ و کَم اَنْدَر رو فُتی؟

گفت گر چه هر سَعادت از خداست
در میانِ ما و تو بَسْ فَرق‌هاست

سَر بُلندم من دو چَشمِ من بُلند
بینِشِ عالی اَمان است از گَزَند

از سَرِ کُهْ من بِبینَم پایِ کوه
هر گَو و هَموار را من توه توه

هم‌چُنان که دید آن صَدْرِ اَجَل
پیشِ کارِ خویشْ تا روزِ اَجَل

آنچه خواهد بود بَعدِ بیست سال
دانَد اَنْدَر حالْ آن نیکو خِصال

حالِ خود تنها ندید آن مُتَّقی
بلکه حالِ مَغْربیّ و مَشرقی

نور در چَشم و دِلَش سازد سَکَن
بَهْرِ چه سازد؟ پِیِ حُبُّ الْوَطَن

هَمچو یوسُف کو بِدید اَوَّل به خواب
که سُجودش کرد ماه و آفتاب

از پَسِ دَهْ سال بلکه بیش تَر
آنچه یوسُف دید بُد بَر کَرد سَر

نیست آن یَنْظُرْ بِنورِ اللهْ گِزاف
نورِ رَبّانی بُوَد گَردونْ شِکاف

نیست اَنْدَر چَشمِ تو آن نور رو
هستی اَنْدَر حِسِّ حیوانی گِرو

تو زِ ضَعْفِ چَشم بینی پیشِ پا
تو ضَعیف و هم ضَعیفَت پیشوا

پیشوا چَشم است دست و پای را
کو بِبینَد جای را ناجای را

دیگر آن که چَشمِ من روشن‌تَراست
دیگر آن که خِلْقَتِ من اَطْهَراست

زان که هستم من زِ اولادِ حَلال
نه زِ اَوْلادِ زِنا وَ اهْلِ ضَلال

تو زِ اَوْلادِ زِنایی بی‌گُمان
تیرْ کَژْ پَرَّد چو بَد باشد کَمان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲۸ - بیان آنک یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله چون نبی نیستی ز امت باش چونک سلطان نه‌ای رعیت باش پس رو خاموش باش از خود زحمتی و رایی متراش
گوهر بعدی:بخش ۱۳۰ - تصدیق کردن استر جوابهای شتر را و اقرار کردن بفضل او بر خود و ازو استعانت خواستن و بدو پناه گرفتن به صدق و نواختن شتر او را و ره نمودن و یاری دادن پدرانه و شاهانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.