۴۵۳ بار خوانده شده

بخش ۱۲۸ - بیان آنک یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله چون نبی نیستی ز امت باش چونک سلطان نه‌ای رعیت باش پس رو خاموش باش از خود زحمتی و رایی متراش

پَس بُرو خاموش باش از اِنْقیاد
زیر ظِلِّ اَمْرِ شیخ و اوسْتاد

وَرْنه گَر چه مُسْتَعِدّ و قابِلی
مَسْخ گردی تو زِ لافِ کامِلی

هم زِ اِسْتِعْداد وا مانی اگر
سَر کَشی زُ اُسْتادِ راز و با خَبَر

صَبرکُن در موزه دوزی تو هنوز
وَرْ بُوی بی‌صَبر گردی پاره‌دوز

کُهنه‌دوزان گر بُدیشان صَبر و حِلْم
جُمله نودوزان شُدندی هم به عِلْم

پَس بِکوشیّ و به آخِر از کَلال
هم تو گویی خویش کَالْعَقْلُ عِقال

هَمچو آن مَردِ مُفَلْسِف روزِ مرگ
عقل را می‌دید بَس بی‌بال و بَرگ

بی‌غَرَض می‌کرد آن دَمْ اِعْتِراف
کَزْ ذکاوت رانْدیم اسپ از گِزاف

از غروری سَر کَشیدیم از رِجال
آشنا کردیم در بَحْرِ خیال

آشنا هیچ است اَنْدَر بَحْرِ روح
نیست این جا چاره جُز کَشتیِّ نوح

این چُنین فَرمود این شاهِ رُسُل
که مَنَم کَشتی دَرین دریایِ کُل

یا کسی کو در بَصیرت‌هایِ من
شُد خلیفه‌ی راستی بر جایِ من

کَشتیِ نوحیم در دریا که تا
رو نگردانی زِ کَشتی ای فَتی

هَمچو کَنْعان سویِ هر کوهی مَرو
از نُبی لا عاصِمَ الْیَوْمَ شِنو

می‌نِمایَد پَست این کَشتی زِ بَند
می‌نِمایَد کوهِ فِکْرَت بَس بُلند

پَست مَنْگَر هان و هان این پَست را
بِنْگَر آن فَضْلِ حَقِ پیوست را

در عُلُوِّ کوهِ فِکْرَت کَم نِگَر
که یکی موجَش کُند زیر و زَبَر

گَر تو کَنْعانی نداری باوَرَم
گَر دو صد چندین نَصیحَت پَروَرَم

گوشِ کَنْعان کِی پذیرد این کَلام
که بَرو مُهْرِ خدای‌ست و خِتام

کِی گُذارَد مَوعِظه بر مُهْرِ حَق؟
کِی بِگَردانَد حَدَثْ حُکْمِ سَبَق؟

لیک می‌گویم حَدیثِ خوش‌پِی‌یی
بر امیدِ آن که تو کَنْعان نه‌یی

آخِر این اِقْرار خواهی کرد هین
هم زِ اَوَّلْ روز آخِر را بِبین

می‌توانی دید آخِر را مَکُن
چَشمِ آخِربینْت را کورِ کُهُن

هر کِه آخِربین بُوَد مَسعودوار
نَبْوَدَش هر دَم ز رَهْ رفتن عِثار

گَرنخواهی هر دَمی این خُفْت‌خیز
کُن زِ خاکِ پایِ مَردی چَشمْ تیز

کُحْلِ دیده ساز خاکِ پاش را
تا بِیَندازی سَرِ اوباش را

که ازین شاگردی و زین اِفْتِقار
سوزنی باشی شَوی تو ذوالْفَقار

سُرمه کُن تو خاکِ هر بُگْزیده را
هم بِسوزَد هم بِسازَد دیده را

چَشمِ اُشتُر زان بُوَد بَس نورْبار
کو خورَد از بَهْرِ نور چَشمْ خار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲۷ - بیان آنک عقل جزوی تا بگور بیش نبیند در باقی مقلد اولیا و انبیاست
گوهر بعدی:بخش ۱۲۹ - قصهٔ شکایت استر با شتر کی من بسیار در رو می‌افتم در راه رفتن تو کم در روی می‌آیی این چراست و جواب گفتن شتر او را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.