۳۸۵ بار خوانده شده

بخش ۱۱۴ - گفتن خلیل مر جبرئیل را علیهماالسلام چون پرسیدش کی الک حاجة خلیل جوابش داد کی اما الیک فلا

من خَلیلِ وَقتَم و او جِبْرَئیل
من نخواهم در بَلا او را دَلیل

او اَدَب ناموخت از جِبْریلِ راد
که بِپُرسید از خَلیلِ حَقْ مُراد

که مُرادَت هست تا یاری کُنم
وَرْنه بُگْریزم سَبُک باری کُنم

گفت ابراهیم نی رو از میان
واسطه زَحمَت بُوَد بَعْدَ الْعِیان

بَهرِاین دنیاست مُرْسَل رابطه
مؤمنان را زان که هست او واسطه

هر دل اَرْ سامِع بُدی وَحْیِ نَهان
حَرف و صوتی کِی بُدی اَنْدَر جهان؟

گَرچه او مَحْوِ حَق است و بی‌سَر است
لیکْ کارِ من از آن نازک‌تَر است

کردهٔ او کردهٔ شاه است لیک
پیشِ ضَعْفَم بَد نماینده‌ست نیک

آنچه عینِ لُطف باشد بر عَوام
قَهْر شُد بر نازَنینانِ کِرام

بَسْ بَلا و رَنج می‌باید کَشید
عامه را تا فَرق را توانَند دید

کین حُروفِ واسطه‌ای یارِ غار
پیشِ واصِلْ خار باشد خار خار

بَس بَلا و رَنج بایَسْت و وقوف
تا رَهَد آن روحِ صافی از حُروف

لیکْ بعضی زین صدا کَرتَر شُدند
باز بعضی صافی و بَرتَر شُدند

هَمچو آبِ نیل آمد این بَلا
سَعْد را آب است و خون بر اَشْقیا

هر کِه پایان‌بین‌تَر او مَسْعودتَر
جِدْتَر او کارَد که اَفْزون دیدبَر

زان که داند کین جهانِ کاشتن
هست بَهرِ مَحْشَر و بَرداشتن

هیچ عَقْدی بَهرِ عینِ خود نَبود
بلکه از بَهرِ مَقامِ رِبْح و سود

هیچ نَبْوَد مُنْکِری گَر بِنْگَری
مُنْکِری‌اَش بَهرِ عینِ مُنْکِری

بَلْ برایِ قَهْرِ خَصْم اَنْدَر حَسَد
یا فُزونی جُستن و اِظْهارِ خَود

وان فُزونی هم پِیِ طَمْعِ دِگَر
بی‌مَعانی چاشْنی نَدْهَد صُوَر

زان هَمی‌پُرسی چرا این می‌کُنی؟
که صُوَر زَیْت است و مَعنی روشنی

وَرْنه این گفتن چرا؟ از بَهرِ چیست؟
چون که صورت بَهرِعینِ صورتی‌ست

این چرا گفتن سوآل از فایِده‌ست
جُز برایِ این چرا گفتن بَداست

از چه رو فایدهٔ جویی ای اَمین
چون بُوَد فایده این خود همین

پَس نُقوشِ آسْمان وَ اهْلِ زمین
نیست حِکْمَت کان بُوَد بَهرِهمین

گَر حَکیمی نیست این تَرتیب چیست؟
وَرْ حکیمی هست چون فِعْلَش تَهی‌ست؟

کَس نَسازَد نَقْشِ گَرمابه وْ خِضاب
جُز پِیِ قَصدِ صَواب و ناصَواب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۳ - خشم کردن پادشاه بر ندیم و شفاعت کردن شفیع آن مغضوب علیه را و از پادشاه درخواستن و پادشاه شفاعت او قبول کردن و رنجیدن ندیم از این شفیع کی چرا شفاعت کردی
گوهر بعدی:بخش ۱۱۵ - مطالبه کردن موسی علیه‌السلام حضرت را کی خلقت خلقا اهلکتهم و جواب آمدن
نظرها و حاشیه ها
دینا
۱۴۰۰/۱/۲۶ ۲۱:۰۶

عااالی...