۶۱۱ بار خوانده شده
خانه بَر کَن کَزْ عَقیقِ این یَمَن
صد هزاران خانه شاید ساختن
گنجْ زیرِ خانه است و چاره نیست
از خرابی خانه مَنْدیش و مَایست
که هزاران خانه از یک نَقْدِ گنج
توان عِمارَت کرد بیتکلیف و رَنج
عاقِبَت این خانه خود ویران شود
گنج از زیرش یَقینْ عُریان شود
لیک آنِ تو نباشد زان که روح
مُزدِ ویران کَرْدَنَسْتَش آن فُتوح
چون نکرد آن کار مُزدش هست لا
لَیْسَ لِلِاْنْسان اِلّا ما سَعی
دَستْ خایی بَعد ازان تو کِی دَریغ
این چُنین ماهی بُد اَنْدَر زیرِ میغ
من نکردم آنچه گفتند از بَهی
گنج رفت و خانه و دستم تَهی
خانهیی اُجْرَت گرفتیّ و کِری
نیست مُلْکِ تو به بَیْعی یا شِری
این کِری را مُدَّتِ او تا اَجَل
تا دَرین مُدَّت کُنی در وِیْ عَمَل
پارهدوزی میکُنی اَنْدَر دُکان
زیرِ این دُکّانِ تو مَدفون دو کان
هست این دُکّان کِرایی زود باش
تیشه بِسْتان و تَکَش را میتَراش
تا که تیشه ناگهان بر کانْ نَهی
از دُکان و پارهدوزی وا رَهی
پارهدوزی چیست؟ خورْدِ آب و نان
میزَنی این پاره بر دَلْقِ گِران
هر زمان میدَرَّد این دَلْقِ تَنَت
پاره بر وِیْ میزَنی زین خورْدَنَت
ای زِ نَسْلِ پادشاهِ کامیار
با خود آ زین پارهدوزی نَنْگ دار
پارهیی بَرکَن ازین قَعْرِ دُکان
تا بَرآرَد سر به پیشِ تو دو کان
پیش از آن کین مُهْلَتِ خانهٔ کِری
آخِر آید تو نخورده زو بَری
پَس تورا بیرون کُند صاحِبْ دُکان
وین دُکان را بَرکَند از رویِ کان
تو زِ حَسرتْ گاه بر سَر میزَنی
گاه ریشِ خام خود بَر میکَنی
کِی دَریغا آنِ من بود این دُکان
کور بودم بَر نَخوردم زین مَکان
ای دریغا بودِ ما را بُرد باد
تا اَبَد یا حَسْرَتا شُد لِلْعِباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
صد هزاران خانه شاید ساختن
گنجْ زیرِ خانه است و چاره نیست
از خرابی خانه مَنْدیش و مَایست
که هزاران خانه از یک نَقْدِ گنج
توان عِمارَت کرد بیتکلیف و رَنج
عاقِبَت این خانه خود ویران شود
گنج از زیرش یَقینْ عُریان شود
لیک آنِ تو نباشد زان که روح
مُزدِ ویران کَرْدَنَسْتَش آن فُتوح
چون نکرد آن کار مُزدش هست لا
لَیْسَ لِلِاْنْسان اِلّا ما سَعی
دَستْ خایی بَعد ازان تو کِی دَریغ
این چُنین ماهی بُد اَنْدَر زیرِ میغ
من نکردم آنچه گفتند از بَهی
گنج رفت و خانه و دستم تَهی
خانهیی اُجْرَت گرفتیّ و کِری
نیست مُلْکِ تو به بَیْعی یا شِری
این کِری را مُدَّتِ او تا اَجَل
تا دَرین مُدَّت کُنی در وِیْ عَمَل
پارهدوزی میکُنی اَنْدَر دُکان
زیرِ این دُکّانِ تو مَدفون دو کان
هست این دُکّان کِرایی زود باش
تیشه بِسْتان و تَکَش را میتَراش
تا که تیشه ناگهان بر کانْ نَهی
از دُکان و پارهدوزی وا رَهی
پارهدوزی چیست؟ خورْدِ آب و نان
میزَنی این پاره بر دَلْقِ گِران
هر زمان میدَرَّد این دَلْقِ تَنَت
پاره بر وِیْ میزَنی زین خورْدَنَت
ای زِ نَسْلِ پادشاهِ کامیار
با خود آ زین پارهدوزی نَنْگ دار
پارهیی بَرکَن ازین قَعْرِ دُکان
تا بَرآرَد سر به پیشِ تو دو کان
پیش از آن کین مُهْلَتِ خانهٔ کِری
آخِر آید تو نخورده زو بَری
پَس تورا بیرون کُند صاحِبْ دُکان
وین دُکان را بَرکَند از رویِ کان
تو زِ حَسرتْ گاه بر سَر میزَنی
گاه ریشِ خام خود بَر میکَنی
کِی دَریغا آنِ من بود این دُکان
کور بودم بَر نَخوردم زین مَکان
ای دریغا بودِ ما را بُرد باد
تا اَبَد یا حَسْرَتا شُد لِلْعِباد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹۷ - شرح کردن موسی علیهالسلام آن چهار فضیلت را جهت پای مزد ایمان فرعون
گوهر بعدی:بخش ۹۹ - غره شدن آدمی به ذکاوت و تصویرات طبع خویشتن و طلب ناکردن علم غیب کی علم انبیاست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.