۳۶۸ بار خوانده شده

بخش ۷۸ - جواب گفتن مصطفی علیه‌السلام اعتراض کننده را

در حُضورِ مُصْطَفایِ قَندخو
چون زِ حَد بُرد آن عَرَب از گفت و گو

آن شَهِ وَالنَّجْم و سُلطانِ عَبَسْ
لب گَزید آن سَردْ دَم را گفت بَسْ

دَست می‌زد بَهرِ مَنْعَش بر دَهان
چند گویی پیشِ دانایِ نَهان؟

پیشِ بینا بُرده‌یی سَرگینِ خُشک
که بِخَر این را به جایِ نافِ مُشک؟

بَعْر را ای گَنده‌مغزِ گنده‌مُخ
زیرِ بینی بِنْهی و گویی که اُخ؟

اُخْ اُخی بَرداشتی ای گیجِ گاج
تا که کالایِ بَدَت یابد رَواج؟

تا فَریبی آن مَشامِ پاک را
آن چَریده‌یْ گُلْشَنِ اَفْلاک را؟

حِلْمِ او خود را اگر چه گول ساخت
خویشتن را اندکی باید شناخت

دیگ را گَر باز مانْد امشب دَهَن
گربه را هم شَرْم باید داشتن

خویشتن گَر خُفته کرد آن خوبْ فَر
سَخت بیدار است دَسْتارَش مَبَر

چند گویی ای لَجوجِ بی‌صَفا
این فُسونِ دیو پیشِ مُصْطَفی؟

صد هزاران حِلْم دارند این گروه
هر یکی حِلْمی از آن‌ها صد چو کوه

حِلْمَشان بیدار را اَبْلَه کُند
زیرکِ صد چَشم را گُمرَه کُند

حِلْمَشان هَمچون شَرابِ خوبِ نَغْز
نَغزْ نَغْزَک بَر رَوَد بالایِ مَغز

مَست را بینْ زان شرابِ پُر شِگِفت
هَمچو فَرزین مَست کَژْ رفتن گرفت

مَردِ بُرنا زان شرابِ زودگیر
در میانِ راه می‌اُفتَد چو پیر

خاصه این باده که از خُمِّ بَلی‌ست
نه مِیی که مَستیِ او یک شبی‌ست

آن کِه آن اَصْحابِ کَهْف از نُقل و نَقل
سیصد و نُه سال گُم کردند عقل

زان زنانِ مصرْ جامی خورده‌اند
دَست‌ها را شَرحَه شَرحَه کرده‌اند

ساحِران هم سُکْرِ موسی داشتند
دار را دِلْدارْ می‌اِنْگاشتند

جَعفرِ طَیّار زان مِیْ بود مَست
زان گِرو می‌کرد بی‌خود پا و دَست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۷ - اعتراض کردن معترضی بر رسول علیه‌السلام بر امیر کردن آن هذیلی
گوهر بعدی:بخش ۷۹ - قصهٔ سبحانی ما اعظم شانی گفتن ابویزید قدس الله سره و اعتراض مریدان و جواب این مر ایشان را نه به طریق گفت زبان بلک از راه عیان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.