۲۸۹ بار خوانده شده

بخش ۷۳ - شنیدن شیخ ابوالحسن رضی الله عنه خبر دادن ابویزید را و بود او و احوال او

هم‌چُنان آمد که او فرموده بود
بوالْحَسَن از مَردمان آن را شُنود

که حَسَن باشد مُرید و اُمَّتَم
دَرس گیرد هر صَباحْ از تُربَتَم

گفت من هم نیز خوابَش دیده‌ام
وَزْ رَوانِ شیخْ این بِشْنیده‌ام

هر صَباحی رو نَهادی سویِ گور
ایستادی تا ضُحی اَنْدَر حُضور

یا مِثالِ شیخ پیشَش آمدی
یا که بی‌گفتی شِکالَش حَل شُدی

تا یکی روزی بِیامَد با سُعود
گورها را برفِ نو پوشیده بود

تویْ بر تو برف‌ها هَمچون عَلَم
قُبّه قُبّه دیده و شُد جانَش بِغَم

بانگَش آمد از حَظیره‌یْ شیخِ حَیّ
ها اَنَا اَدْعوکَ کَیْ تَسْعی اِلَیّ

هین بیا این سو بر آوازم شِتاب
عالَم اَرْ بَرف است روی از من مَتاب

حالِ او زان روز شُد خوب و بدید
آن عَجایب را که اَوَّل می‌شَنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۲ - کژ وزیدن باد بر سلیمان علیه‌السلام به سبب زلت او
گوهر بعدی:بخش ۷۴ - رقعهٔ دیگر نوشتن آن غلام پیش شاه چون جواب آن رقعهٔ اول نیافت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.