۴۱۸ بار خوانده شده

بخش ۶۶ - حکایت آن مداح کی از جهت ناموس شکر ممدوح می‌کرد و بوی اندوه و غم اندرون او و خلاقت دلق ظاهر او می‌نمود کی آن شکرها لافست و دروغ

آن یکی با دَلْق آمد از عِراق
باز پُرسیدند یاران از فِراق

گفت آری بُد فِراق اِلّا سَفَر
بود بر من بَسْ مُبارک مُژده‌وَر

که خَلیفه داد دَه خِلْعَت مرا
که قَرینَش باد صد مَدْح و ثَنا

شُکرها و مَدْح‌ها بَر می‌شِمُرد
تا که شُکر از حَدّ و اندازه بِبُرد

پَس بِگُفتَندَش که اَحْوالِ نَژَند
بر دروغِ تو گواهی می‌دَهَند

تَنْ بِرِهنه سَر بِرِهنه سوخته
شُکر را دزدیده یا آموخته

کو نِشان شُکر و حَمْدِ میرِ تو
بر سَر و بر پایِ بی توفیرِ تو؟

گَر زَبانَت مَدْحِ آن شَهْ می‌تَنَد
هفت اَنْدامَت شِکایَت می‌کُنَد

در سَخایِ آن شَهْ و سُلطانِ جود
مَر تورا کَفشیّ و شَلْواری نبود؟

گفت من ایثار کردم آنچه داد
میرْ تَقصیری نکرد از اِفْتِقاد

بِسْتَدَم جُمله عَطاها از امیر
بَخْش کردم بر یَتیم و بر فَقیر

مال دادم بِسْتَدَم عُمرِ دراز
در جَزا زیرا که بودم پاکْ ‌ْباز

پَس بِگُفتَندَش مبارک مال رَفت
چیست اَنْدَر باطِنَت این دودِ نَفْتْ؟

صد کِراهَت در دَرونِ تو چو خار
کِی بُود اَنْدُه نِشانِ اِبْتِشار؟

کو نِشانِ عشق و ایثار و رضا؟
گر دُرُست است آنچه گفتی مامَضی

خود گرفتم مال گُم شد مَیْل کو
سَیْل اگر بُگْذشت جایِ سَیْل کو؟

چَشمِ تو گَر بُد سیاه و جانْ‌فَزا
گَر نَمانْد او جانْ‌فَزا اَزْرَق چرا؟

کو نِشان پاکْ‌بازی ای تُرُش؟
بویِ لافِ کَژْ هَمی‌آید خَمُش

صد نِشان باشد دَرونْ ایثار را
صد عَلامَت هست نیکوکار را

مال در ایثار اگر گردد تَلَف
در دَرونْ صد زندگی آید خَلَف

در زمینِ حَقْ زِراعت کردنی
تُخْم‌هایِ پاک آن گَهْ دَخْل نی؟

گر نَرویَد خوشه از روضاتِ هو
پَس چه واسِع باشد اَرْضُ اللهْ؟ بگو

چون که این اَرْضِ فَنا بی‌رَیْع نیست
چون بُوَد اَرْضُ اللهْ؟ آن مُسْتَوْسِعی‌ست

این زمین را رَیْع او خود بی‌حَداست
دانه‌یی را کمترینْ خود هفصدست

حَمْد گفتی کو نِشانِ حامِدون؟
نه بُرونَت هست اَثَر نه اَنْدَرون

حَمْدِ عارف مَر خدا را راست است
که گواهِ حَمْدِ او شُد پا و دَست

از چَهِ تاریکِ جِسمَش بَر کَشید
وَزْ تَکِ زِندانِ دنیایَش خرید

اَطْلَس تَقوی و نورِ مؤتَلِف
آیَتِ حَمْداست او را بر کَتِف

وارَهیده از جهانِ عاریه
ساکِنِ گُلْزار و عینِ جاریه

بر سَریرِ سِرِّ عالی‌هِمَّتَش
مَجْلِس و جا و مَقام و رُتْبَتَش

مَقْعَد صِدْقی که صِدّیقان دَرو
جُمله سَر سَبزند و شاد و تازه‌رو

حَمْدَشان چون حَمْدِ گُلْشَن از بهار
صد نِشانی دارد و صد گیر و دار

بر بَهارش چَشمه و نَخْل و گیاه
وآن گُلِسْتان و نِگارِسْتان گُواه

شاهِدِ شاهد هزاران هر طَرَف
در گواهی هَمچو گوهر بر صَدَف

بویِ سِرِّ بَد بِیایَد از دَمَت
وَزْ سَر و رو تابد ای لافی غَمَت

بوشِناسانَند حاذِقْ در مَصاف
تو به جَلْدی هایْ هو کَم کُن گِزاف

تو مَلاف از مُشک کان بویِ پیاز
از دَمِ تو می‌کُند مَکْشوفْ راز

گُلْشِکَر خورْدم هَمی‌گوییّ و بویْ
می‌زَنَد از سیر که یافه مَگویْ

هست دلْ مانَندهٔ خانه یْٔ کَلان
خانهٔ دل را نَهانْ همسایگان

از شِکافِ روزَن و دیوارها
مُطَّلِع گردند بر اَسْرارها

از شِکافی که ندارد هیچ وَهْم
صاحِبِ خانه وْ ندارد هیچ سَهْم

از نُبی بَر خوان که دیو و قَوْمِ او
می‌بَرَند از حالِ اِنْسی خُفیه بو

از رَهی که اِنْس از آن آگاه نیست
زان که زین مَحْسوس و زین اَشْباه نیست

در میان ناقِدان زَرْقی مَتَن
با مِحَک ای قَلْبِ دون لافی مَزَن

مَر مِحَک را رَهْ بُوَد در نَقْد و قَلْب
که خدایش کرد امیرِ جسم و قَلْب

چون شَیاطینْ با غَلیظی‌های خویش
واقِف‌اَند از سِرِّ ما و فکر و کیش

مَسْلَکی دارند دُزدیده دَرون
ما زِ دُزدی‌های ایشانْ سَرنِگون

دَم به دَم خَبْط و زیانی می‌کُنند
صاحِبِ نَقْب و شِکافِ روزَن اَند

پَس چرا جان‌هایِ روشن در جهان
بی‌خَبَر باشند از حالِ نَهان؟

در سَرایَت کمتر از دیوان شُدند
روح‌ها که خیمه بر گَردون زَدند؟

دیوْ دُزدانه سویِ گَردون رَوَد
از شِهابِ مُحْرِق او مَطْعون شود

سَرنِگون از چَرخْ زیر اُفْتَد چُنان
که شَقی در جنگْ از زَخْمِ سِنان

آن زِرَشکِ روح‌هایِ دِلپَسَند
از فَلَکْشان سَرنِگون می‌اَفْکَنَند

تو اگر شَلّیّ و لَنْگ و کور و کَر
این گُمان بر روح‌هایِ مِهْ مَبَر

شَرم دار و لاف کَم زَن جان مَکَن
که بَسی جاسوس هست آن سویِ تَن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۵ - بقیهٔ نوشتن آن غلام رقعه به طلب اجری
گوهر بعدی:بخش ۶۷ - دریافتن طبیبان الهی امراض دین و دل را در سیمای مرید و بیگانه و لحن گفتار او و رنگ چشم او و بی این همه نیز از راه دل کی انهم جواسیس القلوب فجالسوهم بالصدق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.