۳۶۴ بار خوانده شده
قِصّه کوتَه کُن برایِ آن غُلام
که سویِ شَهْ بَر نوشتهست او پیام
قِصّه پُر جنگ و پُر هستیّ و کین
میفِرستَد پیشِ شاهِ نازنین
کالْبَد نامهست اَنْدَر وِیْ نِگَر
هست لایِق شاه را؟ آن گَه بِبَر
گوشهیی رو نامه را بُگْشا بِخوان
بین که حَرفَش هست دَر خورْدِ شَهان؟
گَر نباشد دَرخور آن را پاره کُن
نامهٔ دیگر نِویس و چاره کُن
لیکْ فَتْحِ نامهٔ تَنْ زَپْ مَدان
وَرْنه هر کَس سِرِّ دلْ دیدی عِیان
نامه بُگشادن چه دشوارست و صَعْب
کارِ مَردان است نه طِفْلان کَعْب
جُمله بر فِهْرست قانِع گشتهایم
زانکه در حِرص و هوا آغشتهایم
باشد آن فِهْرستْ دامی عامه را
تا چُنان دانَند مَتْنِ نامه را
باز کُن سَرنامه را گَردن مَتاب
زین سُخَن وَاللهُ اَعْلَمْ بِالصَّواب
هست آن عنوان چو اِقْرارِ زبان
مَتْنِ نامهیْ سینه را کُن اِمْتِحان
که موافِق هست با اِقْرارِ تو
تا مُنافقوار نَبْوَد کارِ تو
چون جَوالی بَسْ گِرانی میبَری
زان نباید کَم که در وِیْ بِنْگَری
که چه داری در جَوال از تَلْخ و خَوش
گَر هَمی اَرْزَد کشیدن را بِکَش
وَرْنه خالی کُن جَوالَت را زِ سنگ
باز خَر خود را ازین بیگار و نَنگ
در جَوال آن کُن که میباید کَشید
سویِ سُلطانان و شاهانِ رَشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که سویِ شَهْ بَر نوشتهست او پیام
قِصّه پُر جنگ و پُر هستیّ و کین
میفِرستَد پیشِ شاهِ نازنین
کالْبَد نامهست اَنْدَر وِیْ نِگَر
هست لایِق شاه را؟ آن گَه بِبَر
گوشهیی رو نامه را بُگْشا بِخوان
بین که حَرفَش هست دَر خورْدِ شَهان؟
گَر نباشد دَرخور آن را پاره کُن
نامهٔ دیگر نِویس و چاره کُن
لیکْ فَتْحِ نامهٔ تَنْ زَپْ مَدان
وَرْنه هر کَس سِرِّ دلْ دیدی عِیان
نامه بُگشادن چه دشوارست و صَعْب
کارِ مَردان است نه طِفْلان کَعْب
جُمله بر فِهْرست قانِع گشتهایم
زانکه در حِرص و هوا آغشتهایم
باشد آن فِهْرستْ دامی عامه را
تا چُنان دانَند مَتْنِ نامه را
باز کُن سَرنامه را گَردن مَتاب
زین سُخَن وَاللهُ اَعْلَمْ بِالصَّواب
هست آن عنوان چو اِقْرارِ زبان
مَتْنِ نامهیْ سینه را کُن اِمْتِحان
که موافِق هست با اِقْرارِ تو
تا مُنافقوار نَبْوَد کارِ تو
چون جَوالی بَسْ گِرانی میبَری
زان نباید کَم که در وِیْ بِنْگَری
که چه داری در جَوال از تَلْخ و خَوش
گَر هَمی اَرْزَد کشیدن را بِکَش
وَرْنه خالی کُن جَوالَت را زِ سنگ
باز خَر خود را ازین بیگار و نَنگ
در جَوال آن کُن که میباید کَشید
سویِ سُلطانان و شاهانِ رَشید
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۸ - چالیش عقل با نفس هم چون تنازع مجنون با ناقه میل مجنون سوی حره میل ناقه واپس سوی کره چنانک گفت مجنون هوا ناقتی خلفی و قدامی الهوی و انی و ایاها لمختلفان
گوهر بعدی:بخش ۶۰ - حکایت آن فقیه با دستار بزرگ و آنک بربود دستارش و بانگ میزد کی باز کن ببین کی چه میبری آنگه ببر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.