۴۳۵ بار خوانده شده

بخش ۵۸ - چالیش عقل با نفس هم چون تنازع مجنون با ناقه میل مجنون سوی حره میل ناقه واپس سوی کره چنانک گفت مجنون هوا ناقتی خلفی و قدامی الهوی و انی و ایاها لمختلفان

هَمچو مجنون‌اَند و چون ناقَه‌ش یَقین
می‌کَشَد آن پیش و این واپَس به کین

مَیْل مجنونْ پیشِ آن لیلی رَوان
مَیْلِ ناقه پَس پِی کُرِّه دَوان

یک دَم اَرْ مَجنون زِ خود غافِل بُدی
ناقه گردیدیّ و واپَس آمدی

عشق و سودا چونک پُر بودَش بَدَن
می‌نَبودَش چاره از بی‌خود شُدن

آن کِه او باشد مُراقب عقل بود
عقل را سودایِ لیلی دَر رُبود

لیکْ ناقه بَسْ مُراقب بود و چُست
چون بِدیدی او مَهارِ خویشْ سُست

فَهْم کردی زو که غافِل گشت و دَنْگ
رو سِپَس کردی به کُرِّه بی‌دِرَنگ

چون به خود باز آمدی دیدی زِ جا
کو سِپَس رفته‌ست بَسْ فَرسنگ‌ها

در سه روزه رَهْ بِدین اَحْوال‌ها
مانْد مَجنونْ در تَرَدُّد سال‌ها

گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم
ما دو ضِدْ پَس هَمْرَه نالایِقیم

نیستَت بر وَفْق من مِهْر و مَهار
کرد باید از تو صُحبَت اِخْتیار

این دو هَمرَه هَمْدِگَر را راه‌زَن
گُمرَه آن جانْ کو فُرو نایَد زِ تَن

جانْ زِ هِجْرِ عَرشْ اَنْدَر فاقه‌یی
تَنْ زِ عِشقْ خاربُنْ چون ناقه‌یی

جان گُشایَد سویِ بالا بال‌ها
دَر زَده تَنْ در زمینْ چَنگال‌ها

تا تو با من باشی ای مُردهٔ وَطَن
پَس زِ لیلی دور مانَد جانِ من

روزگارم رَفت زین گونْ حال‌ها
هَمچو تیه و قَوْمِ موسی سال‌ها

خُطْوتَیْنی بود این رَهْ تا وِصال
مانْده‌ام در رَهْ زِ شَسْتَت شصت سال

راهْ نزدیک و بِمانْدم سَختْ دیر
سیر گشتم زین سَواری سیرْسیر

سَرنِگون خود را ازِ اُشتُر در فَکَند
گفت سوزیدَم زِ غَم تا چند؟چند؟

تَنگ شُد بر وِیْ بیابانِ فَراخ
خویشتن اَفْکَند اَنْدَر سَنگْلاخ

آن چُنان اَفْکَند خود را سَخْت زیر
که مُخَلْخَل گشت جِسمِ آن دَلیر

چون چُنان اَفْکَند خود را سویِ پَست
از قَضا آن لَحْظه پایَش هم شِکَست

پایْ را بَربَست و گفتا گو شَوَم
در خَمِ چوگانْش غَلْطان می‌رَوَم

زین کُند نِفْرین حَکیمِ خوشْ‌دَهَن
بَر سَواری کو فُرو نایَد زِ تَن

عشقِ مولی کِی کم از لیلی بُوَد؟
گویْ گشتن بَهرِ او اَوْلی بُوَد

گوی شو می‌گَرد بر پَهْلوی صِدْق
غَلْط غَلْطان در خَمِ چوگانِ عشق

کین سَفَر زین پَس بُوَد جَذْبِ خدا
وان سَفَر بر ناقه باشد سَیْرِ ما

این چُنین سَیْری‌ست مُسْتَثْنی زِ جِنْس
کان فُزود از اِجْتِهادِ جِنّ و اِنْس

این چُنین جَذْبی‌ست نی هر جَذْبِ عام
که نَهادَش فَضْلِ اَحمَد وَالسَّلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۷ - در تفسیر این آیت کی و اما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا و قوله یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا
گوهر بعدی:بخش ۵۹ - نوشتن آن غلام قصهٔ شکایت نقصان اجری سوی پادشاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.