۳۱۳ بار خوانده شده
گفت عَبْدُاللهْ شیخِ مَغْربی
شصت سال از شب ندیدم من شبی
من ندیدم ظُلْمَتی در شصت سال
نه به روز و نه به شبْ نه زِ اعْتِلال
صوفیان گفتند صِدْقِ قالِ او
شب هَمیرَفتیم در دنبالِ او
در بیابانهایِ پُرّ از خار و گَو
او چو ماهِ بَدْر ما را پیشْ رَو
روی پَس ناکَرده میگفتی به شب
هین گَو آمد مَیْل کُن در سویِ چَب
باز گفتی بَعدِ یک دَمْ سویِ راست
مَیْل کُن زیرا که خاری پیشِ پاست
روزْ گشتی پاش را ما پایْبوس
گشته و پایَش چو پاهایِ عروس
نه زِ خاک و نه زِ گِلْ بر وِیْ اَثَر
نَزْ خَراش خار و آسیبِ حَجَر
مَغْربی را مَشرقی کرده خدای
کرده مَغْرب را چو مَشرق نورْزای
نورِ این شَمْسِ شُموسی فارِس است
روزِ خاص و عام را او حارِس است
چون نباشد حارِس آن نورِ مَجید
که هزاران آفتاب آرَد پَدید؟
تو به نورِ او هَمیرو در اَمان
در میانِ اَژدَها و گَزْدُمان
پیش پیشَت میرَوَد آن نورِ پاک
میکُند هر رَهْزَنی را چاکْ چاک
یَوْمَ لا یُخْزِی الَّنبیَّ راست دان
نورُ یَسْعی بَیْنَ اَیْدیهِم بِخوان
گَرچه گردد در قیامَت آن فُزون
از خدا اینجا بخواهید آزْمون
کو بِبَخشَد هم به میغ و هم به ماغ
نورِ جان وَاللهُ اَعْلَمْ بِالْبَلاغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
شصت سال از شب ندیدم من شبی
من ندیدم ظُلْمَتی در شصت سال
نه به روز و نه به شبْ نه زِ اعْتِلال
صوفیان گفتند صِدْقِ قالِ او
شب هَمیرَفتیم در دنبالِ او
در بیابانهایِ پُرّ از خار و گَو
او چو ماهِ بَدْر ما را پیشْ رَو
روی پَس ناکَرده میگفتی به شب
هین گَو آمد مَیْل کُن در سویِ چَب
باز گفتی بَعدِ یک دَمْ سویِ راست
مَیْل کُن زیرا که خاری پیشِ پاست
روزْ گشتی پاش را ما پایْبوس
گشته و پایَش چو پاهایِ عروس
نه زِ خاک و نه زِ گِلْ بر وِیْ اَثَر
نَزْ خَراش خار و آسیبِ حَجَر
مَغْربی را مَشرقی کرده خدای
کرده مَغْرب را چو مَشرق نورْزای
نورِ این شَمْسِ شُموسی فارِس است
روزِ خاص و عام را او حارِس است
چون نباشد حارِس آن نورِ مَجید
که هزاران آفتاب آرَد پَدید؟
تو به نورِ او هَمیرو در اَمان
در میانِ اَژدَها و گَزْدُمان
پیش پیشَت میرَوَد آن نورِ پاک
میکُند هر رَهْزَنی را چاکْ چاک
یَوْمَ لا یُخْزِی الَّنبیَّ راست دان
نورُ یَسْعی بَیْنَ اَیْدیهِم بِخوان
گَرچه گردد در قیامَت آن فُزون
از خدا اینجا بخواهید آزْمون
کو بِبَخشَد هم به میغ و هم به ماغ
نورِ جان وَاللهُ اَعْلَمْ بِالْبَلاغ
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۲ - قصهٔ هدیه فرستادن بلقیس از شهر سبا سوی سلیمان علیهالسلام
گوهر بعدی:بخش ۲۴ - بازگردانیدن سلیمان علیهالسلام رسولان بلقیس را به آن هدیهها کی آورده بودند سوی بلقیس و دعوت کردن بلقیس را به ایمان و ترک آفتابپرستی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.