۳۰۸ بار خوانده شده

بخش ۸ - گفتن زن کی او در بند جهاز نیست مراد او ستر و صلاحست و جواب گفتن صوفی این را سرپوشیده

گفت گفتم من چُنین عُذْریّ و او
گفت نه من نیستم اَسْباب جو

ما زِ مال و زَرْ مَلول و تُخْمه‌ایم
ما به حِرص و جَمعْ نه چون عامه‌ایم

قَصدِ ما سِتْرست و پاکیّ و صَلاح
در دو عالَم خود بِدان باشد فَلاح

باز صوفی عُذْرِ دَرویشی بِگُفت
وان مُکَرَّرْ کرد تا نَبْوَد نَهُفت

گفت زن من هم مُکَّرَر کرده‌ام
بی‌جِهازی را مُقَرَّر کرده‌ام

اِعْتِقادِ اوست راسِخ تَر زِ کوه
که زِ صد فَقرش نمی‌آید شِکوه

او هَمی‌گوید مُرادَم عِفِّت است
از شما مَقْصودْ صِدْق و هِمَّت است

گفت صوفی خود جِهاز و مال ما
دید و می‌بینَد هویدا و خَفا

خانهٔ تَنگی مَقامِ یک تَنی
که دَرو پنهان نَمانَد سوزنی

باز سَتْر و پاکی و زُهد و صَلاح
او زِ ما بِهْ داند اَنْدَر اِنْتِصاح

بِهْ زِ ما می‌داند او اَحوالِ سَتْر
وَزْ پَس و پیش و سَر و دنبالِ سَتْر

ظاهِرا او بی‌جِهاز و خادِم است
وَزْ صَلاح و سَتْرْ او خود عالِم است

شَرحِ مَسْتوری زِ بابا شَرط نیست
چون بَرو پیدا چو روز روشنی‌ست

این حِکایَت را بِدان گفتم که تا
لاف کَم بافی چو رسوا شُد خَطا

مَر ترا ای هم به دَعْوی مُسْتَزاد
این بُده سْتَتْ اِجْتِهاد و اِعْتِقاد

چون زنِ صوفی تو خاین بوده‌‌یی
دام مَکْر اَنْدَر دَغا بُگْشوده‌‌یی

که زِ هر ناشُسته‌رویی کَپْ زنی
شَرم داری وَزْ خدایِ خویش نی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷ - معشوق را زیر چادر پنهان کردن جهت تلبیس و بهانه گفتن زن کی ان کید کن عظیم
گوهر بعدی:بخش ۹ - غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.