۳۲۲ بار خوانده شده

بخش ۲۱۵ - فسخ عزایم و نقضها جهت با خبر کردن آدمی را از آنک مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند تا تنبیه بر تنبیه بود

عَزْم‌ها و قَصْدها در ماجَرا
گاهْ گاهی راست می‌آید تورا

تا به طَمْعِ آن دِلَت نِیَّت کُند
بارِ دیگر نِیَّتَت را بِشْکَند

وَرْ به کُلّی بی‌مُرادَت داشتی
دل شُدی نومید اَمَل کِی کاشتی؟

وَرْ بِکاریدی اَمَل از عوری‌اَش
کِی شُدی پیدا بَرو مَقْهوری‌اَش؟

عاشقان از بی‌مُرادی‌هایِ خویش
باخَبَر گشتند از مولایِ خویش

بی‌مُرادی شُد قَلاووزِ بهشت
حُفَّتِ الْجَنَّه شِنو ای خوشْ سِرِشت

که مُراداتَت همه اِشْکَسته‌پاست
پَس کسی باشد که کامِ او رَواست

پس شُدند اِشْکَسته‌اَش آن صادقان
لیکْ کو خود آن شِکَستِ عاشقان؟

عاقِلانْ اِشْکَسته‌اَش از اِضْطِرار
عاشقانْ اِشْکَسته با صد اختیار

عاقِلانَش بَندگانِ بَندی‌اَند
عاشقانَش شَکَّریّ و قَندی‌اَند

اِئْتِیا کَرْهًا مَهارِ عاقِلان
اِئْتِیا طَوْعًا بَهارِ بی‌دلان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۱۴ - منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کندهٔ پای باز روح‌اند
گوهر بعدی:بخش ۲۱۶ - نظرکردن پیغامبر علیه السلام به اسیران و تبسم کردن و گفتن کی عجبت من قوم یجرون الی الجنة بالسلاسل و الاغلال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.