۴۵۷ بار خوانده شده

بخش ۱۸۸ - رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست

هَمچو گویی سَجْده کُن بر رو و سَر
جانِبِ آن صَدْر شُد با چَشمِ تَر

جُمله خَلْقانْ مُنْتَظِر سَر در هوا
کِشْ بِسوزَد یا بَرآویزَد وِرا

این زمان این اَحْمَقِ یک لَخْت را
آن نِمایَد که زمانْ بَدبَخت را

هَمچو پروانه شَرَر را نور دید
اَحْمَقانه دَر فُتاد از جانْ بُرید

لیکْ شَمعِ عشقْ چون آن شمع نیست
روشن اَنْدَر روشن اَنْدَر روشنی‌ست

او به عَکسِ شمع‌هایِ آتشی‌ست
می‌نِمایَد آتش و جُمله خَوشی‌ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را وتهدید کنندگان را
گوهر بعدی:بخش ۱۸۹ - صفت آن مسجد کی عاشق‌کش بود و آن عاشق مرگ‌جوی لا ابالی کی درو مهمان شد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.