۴۲۲ بار خوانده شده

بخش ۱۷۴ - شناختن هر حیوانی بوی عدو خود را و حذر کردن و بطالت و خسارت آنکس کی عدو کسی بود کی ازو حذر ممکن نیست و فرار ممکن نی و مقابله ممکن نی

اسب داند بانگ و بویِ شیر را
گَر چه حیوانْ‌ست اِلّا نادرا

بَلْ عَدوِّ خویش را هر جانور
خود بِدانَد از نِشان و از اَثَر

روزْ خُفّاشَک نَیارَد بَر پَرید
شبْ بُرون آمد چو دُزدان و چَرید

از همه مَحْروم‌تَر خُفّاش بود
که عَدوِّ آفتابِ فاش بود

نه تَوانَد در مَصافَش زَخْم خَورْد
نه به نِفْرین تانَدَش مَهْجور کرد

آفتابی که بِگَرداند قَفاش
از برایِ غُصّه و قَهْرِ خُفاش

غایَتِ لُطْف و کَمالِ او بُوَد
گَرنه خُفّاشَش کجا مانِع شود؟

دُشمنی گیری به حَدِّ خویش گیر
تا بُوَد ممکن که گَردانی اسیر

قَطْره با قُلْزُم چو اِسْتیزه کُند
اَبْلَه است او ریشِ خود بَر می‌کَند

حیلَتِ او از سِبالَش نَگْذَرد
چَنْبَره‌یْ حُجْره‌یْ قَمَر چون بَر دَرَد؟

با عَدوِّ آفتاب این بُد عِتاب
ای عَدوِّ آفتابِ آفتاب

ای عَدوِّ آفتابی کَزْ فَرَش
می‌بِلَرزَد آفتاب و اَخْتَرَش

تو عَدوِّ او نه‌یی خَصْمِ خودی
چه غَم آتش را که تو هیزُم شُدی؟

ای عَجَب از سوزِشَت او کَم شود
یا زِ دَردِ سوزِشَت پُر غَم شود؟

رَحمَتَش نه رَحمَتِ آدم بُوَد
که مِزاجِ رَحْمِ آدم غَم بُوَد

رَحمَتِ مَخْلوق باشد غُصّه‌ناک
رَحمَتِ حَق از غَم و غُصّه‌ست پاک

رَحمَتِ بی‌چون چُنین دان ای پدر
نایَد اَنْدَر وَهْم از وِیْ جُز اَثَر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۷۳ - آداب المستمعین والمریدین عند فیض الحکمة من لسان الشیخ
گوهر بعدی:بخش ۱۷۵ - فرق میان دانستن چیزی به مثال و تقلید و میان دانستن ماهیت آن چیز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.