۳۳۳ بار خوانده شده

بخش ۱۵۹ - خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده

چندْ چند آخِر دروغ و مَکْرِ تو؟
خود نَپَرَّد جُز دُروغ از وَکْرِ تو

گفت حاشا از من و از جِنْسِ من
که بِگَردیم از دروغی مُمْتَحَن

ما خروسان چون مُؤذِّن راستْ‌گوی
هم رَقیبِ آفتاب و وَقتْ‌جوی

پاسْبانِ آفتابیم از دَرون
گَر کُنی بالایِ ما طَشْتی نِگون

پاسْبانِ آفتابَند اَوْلیا
در بَشَر واقِف زِ اَسْرارِ خدا

اَصلِ ما را حَقْ پِیِ بانگِ نماز
داد هَدیه آدمی را در جِهاز

گَر به ناهنگامْ سَهْوی‌مان رَوَد
در اَذان آن مَقْتَلِ ما می‌شود

گفتِ ناهنگامِ حَیَّ عَلْ فَلاح
خونِ ما را می‌کُند خوار و مُباح

آن کِه مَعْصوم آمد و پاک از غَلَط
آن خروسِ جانِ وَحْی آمد فقط

آن غُلامَش مُرد پیشِ مُشتری
شُد زیانِ مُشتری آن یک سَری

او گُریزانید مالَش را وَلیک
خونِ خود را ریخت اَنْدَر یاب نیک

یک زیانْ دَفْعِ زیان‌ها می‌شُدی
جسم و مالِ ماستْ جان‌ها را فِدا

پیشِ شاهانْ در سیاست‌گُسْتری
می‌دَهی تو مال و سَر را می‌خَری

اَعْجَمی چون گشته‌یی اَنْدَر قَضا
می‌گُریزانی زِ داوَر مال را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵۸ - جواب خروس سگ را
گوهر بعدی:بخش ۱۶۰ - خبر کردن خروس از مرگ خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.