۷۴۹ بار خوانده شده

بخش ۱۵۵ - استدعاء آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور

گفت موسیٰ را یکی مَردِ جوان
که بیاموزَم زبانِ جانْوَران

تا بُوَد کَزْ بانگِ حیوانات و دَدْ
عِبْرَتی حاصِل کُنم در دینِ خَود

چون زبان‌هایِ بَنی آدم همه
در پِیِ آب است و نان و دَمدَمه

بوکْ حیوانات را دَردی دِگَر
باشد از تَدْبیرْ هنگامِ گُذَر

گفت موسیٰ رو گُذَر کُن زین هَوَس
کین خَطَر دارد بَسی در پیش و پَسْ

عِبْرَت و بیداری از یَزدان طَلَب
نَزْ کتاب و از مَقال و حَرف و لَب

گَرم‌تَر شُد مَرد زان مَنْعَش که کرد
گَرم‌تَر گردد هَمی از مَنعْ مَرد

گفت ای موسیٰ چو نورِ تو بِتافت
هر چه چیزی بود چیزی از تو یافت

مَر مرا مَحْروم کردن زین مُراد
لایِقِ لُطْفَت نباشد ای جَواد

این زمان قایِمْ مَقامِ حَق تویی
یأس باشد گَر مرا مانِع شَوی

گفت موسی یا رَب این مَردِ سَلیم
سُخْره کَرده سْتَش مگر دیوِ رَجیم؟

گَر بیاموزم زیان‌کارش بُوَد
وَرْ نیاموزم دِلَش بَد می‌شود

گفت ای موسیٰ بیاموزَش که ما
رَد نکردیم از کَرَم هرگز دُعا

گفت یا رَب او پَشیمانی خَورَد
دستْ خایَد جامه‌ها را بَر دَرَد

نیست قُدرت هر کسی را سازوار
عَجْز بهتر مایهٔ پَرهیزگار

فَقر ازین رو فَخْر آمد جاودان
که به تَقْویٰ مانْد دستِ نارَسان

زان غِنا و زان غَنی مَردود شُد
که زِ قُدرت صَبرها بِدْرود شُد

آدمی را عَجْز و فَقر آمد اَمان
از بَلایِ نَفْسِ پُر حِرص و غَمان

آن غَم آمد ز آرزوهایِ فُضول
که بِدان خو کرده است آن صَیْدِ غول

آرزویِ گِل بُوَد گِل‌خواره را
گُلْشِکَر نَگْوارَد آن بیچاره را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵۴ - وجه عبرت گرفتن ازین حکایت و یقین دانستن کی ان مع العسر یسرا
گوهر بعدی:بخش ۱۵۶ - وحی آمدن از حق تعالی به موسی کی بیاموزش چیزی کی استدعا کند یا بعضی از آن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.