۴۹۵ بار خوانده شده

بخش ۱۵۴ - وجه عبرت گرفتن ازین حکایت و یقین دانستن کی ان مع العسر یسرا

عِبْرَت است آن قِصّه ای جان مَر تو را
تا که راضی باشی در حُکْمِ خدا

تا که زیرک باشی و نیکوگُمان
چون بِبینی واقعه‌یْ بَد ناگهان

دیگران گردند زَرْد از بیمِ آن
تو چو گُل خَندان گَهِ سود و زیان

زان که گُل گَر بَرگْ بَرگَش می‌کُنی
خَنده نَگْذارد نگردد مُنْثَنی

گوید از خاری چرا اُفْتَم به غَم؟
خَنده را من خود زِ خارْ آورده‌ام

هرچه از تو یاوه گردد از قَضا
تو یَقین دان که خَریدَت از بَلا

مَا التَّصوّف؟ قالَ وِجْدانُ الْفَرَح
فِی الْفُؤادِ عِنْدَ اِتْیانِ التَّرَح

آن عُقابَش را عُقابی دان که او
دَر رُبود آن موزه را زان نیکْ‌خو

تا رَهانَد پاش را از زَخمِ مار
ای خُنُک عقلی که باشد بی غُبار

گفت لا تَاْسوا عَلیٰ ما فاتَکُم
اِنْ اَتَی السِّرحانُ وَارْدیٰ شاتَکُم

کان بَلا دَفْعِ بَلاهایِ بزرگ
وان زیانْ مَنْعِ زیان‌هایِ سُتُرگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵۳ - ربودن عقاب موزهٔ مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن
گوهر بعدی:بخش ۱۵۵ - استدعاء آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.