۳۶۳ بار خوانده شده

بخش ۱۲۸ - حکایت آن دزد کی پرسیدند چه می‌کنی نیم‌شب در بن این دیوار گفت دهل می‌زنم

این مَثَل بِشْنو که شبْ دُزدی عَنید
در بُنِ دیوارْ حُفْره می‌بُرید

نیمْ‌بیداری که او رَنْجور بود
طَقْطَقِ آهسته‌اَش را می‌شُنود

رَفت بر بام و فُرو آویخت سَر
گفت او را در چه کاری ای پدر؟

خیر باشد نیمْ شب چه می‌کُنی؟
تو کِه یی؟ گفتا دُهُل‌زَن ای سَنی

در چه کاری؟ گفت می‌کوبم دُهُل
گفت کو بانگِ دُهُل ای بوسُبُل؟

گفت فردا بِشْنَوی این بانگ را
نَعْره یا حَسْرَتا واوَیْلَتا

آن دروغ است و کَژْ و بَر ساخته
سِرِّ آن کَژْ را تو هم نَشْناخته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲۷ - مثلها زدن قوم نوح باستهزا در زمان کشتی ساختن
گوهر بعدی:بخش ۱۲۹ - جواب آن مثل کی منکران گفتند از رسالت خرگوش پیغام به پیل از ماه آسمان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.