۳۶۹ بار خوانده شده

بخش ۱۱۳ - گواهی دادن دست و پا و زبان بر سر ظالم هم در دنیا

پس هم این‌جا دست و پایَت در گَزَند
بر ضَمیرِ تو گواهی می‌دَهَند

چون مُوَکِّل می‌شود برتو ضَمیر
که بگو تو اِعْتِقادت وا مَگیر

خاصه در هنگامِ خشم و گفت و گو
می‌کُند ظاهِر سِرَت را مو به مو

چون مُوَکَّل می‌شود ظُلْم و جَفا
که هویدا کُن مرا ای دست و پا

چون هَمی‌گیرد گُواهِ سِر لِگام
خاصه وَقتِ جوش و خشم و اِنْتِقام

پَس همان کَس کین مُوَکَّل می‌کُند
تا لِوایِ راز بر صَحرا زَنَد

پَس مُوَکَّل‌هایِ دیگر روزِ حَشْر
هم تَوانَد آفرید از بَهرِ نَشْر

ای به دَه دست آمده در ظُلْم و کین
گوهَرَت پیداست حاجت نیست این

نیست حاجت شُهره گشتن در گَزَند
بر ضَمیرِ آتشینَت واقِفَند

نَفْسِ تو هر دَمْ بَر آرَد صد شَرار
که بِبینیدم مَنَم زَاصْحابِ نار

جُزوِ نارَم سویِ کُلِّ خود رَوَم
من نه نورَم که سویِ حَضْرت شَوَم

هم چُنان کین ظالِمِ حَقْ ناشِناس
بَهرِ گاوی کرد چَندین اِلْتِباس

او ازو صد گاو بُرد و صد شُتُر
نَفْس این است ای پدر از وِیْ بِبُر

نیز روزی با خدا زاری نکرد
یا رَبی نامَد ازو روزی به دَرد

کِی خدا خَصْمِ مرا خُشنود کُن
گَر مَنَش کردم زیان تو سود کُن

گَر خَطا کُشتَم دِیَت بر عاقله‌ست
عاقله‌یْ جانم تو بودی از اَلَست

سنگ می‌نَدْهَد به اِسْتِغْفارِ دُر
این بُوَد اِنْصافِ نَفْس ای جانِ حُر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۲ - عزم کردن داود علیه السلام به خواندن خلق بدان صحرا کی راز آشکارا کند و حجتها را همه قطع کند
گوهر بعدی:بخش ۱۱۴ - برون رفتن به سوی آن درخت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.