۳۲۱ بار خوانده شده

بخش ۹۰ - شدن آن هفت شمع بر مثال یک شمع

باز می‌دیدم که می‌شُد هفتْ یَک
می‌شِکافَد نورِ او جَیْبِ فَلَک

باز آن یک بارِ دیگر هفت شُد
مَستی و حیرانیِ من زَفْت شُد

اِتِّصالاتی میانِ شمع‌ها
که نَیایَد بر زبان و گفتِ ما

آن کِه یک دیدن کُند اِدْارکِ آن
سال‌ها نَتْوان نِمودن از زبان

آن کِه یک دَم بینَدَش اِدْراکِ هوش
سال‌ها نَتْوان شُنودن آن به گوش

چون که پایانی ندارد رو اِلَیْک
زان که لا اُحْصی ثَناءً ما عَلَیْک

پیش تَر رَفتم دَوان کان شمع‌ها
تا چه چیز است از نِشانِ کِبْریا؟

می‌شُدم بی‌خویش و مَدْهوش و خَراب
تا بِیُفتادَم زِ تَعْجیل و شِتاب

ساعتی بی‌هوش و بی‌عقل اَنْدَرین
اوفْتادم بر سَرِ خاکِ زمین

باز با هوش آمدم بَرخاستَم
در رَوِش گویی نه سَر نه پاسْتَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۹ - نمودن مثال هفت شمع سوی ساحل
گوهر بعدی:بخش ۹۱ - نمودن آن شمعها در نظر هفت مرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.