۳۲۲ بار خوانده شده
هفت شمع از دور دیدم ناگهان
اَنْدَر آن ساحِل شِتابیدَم بِدان
نورِ شُعْلهیْ هر یکی شمعی ازان
بَر شُده خوش تا عَنانِ آسْمان
خیره گشتم خیرگی هم خیره گشت
موجِ حیرتْ عقل را از سَر گُذشت
این چگونه شمعها اَفْروختهست
کین دوْ دیدهیْ خَلْق ازینها دوختهست؟
خَلْقْ جویانِ چراغی گشته بود
پیشِ آن شمعی که بر مَهْ میفُزود
چَشمْبَندی بُد عَجَب بر دیدهها
بَنْدَشان میکرد یَهْدی مَنْ یَشا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
اَنْدَر آن ساحِل شِتابیدَم بِدان
نورِ شُعْلهیْ هر یکی شمعی ازان
بَر شُده خوش تا عَنانِ آسْمان
خیره گشتم خیرگی هم خیره گشت
موجِ حیرتْ عقل را از سَر گُذشت
این چگونه شمعها اَفْروختهست
کین دوْ دیدهیْ خَلْق ازینها دوختهست؟
خَلْقْ جویانِ چراغی گشته بود
پیشِ آن شمعی که بر مَهْ میفُزود
چَشمْبَندی بُد عَجَب بر دیدهها
بَنْدَشان میکرد یَهْدی مَنْ یَشا
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۸۸ - بازگشتن به قصهٔ دقوقی
گوهر بعدی:بخش ۹۰ - شدن آن هفت شمع بر مثال یک شمع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.