۱۲۶۴ بار خوانده شده

بخش ۸۲ - بقیهٔ حکایت نابینا و مصحف

مَردِ مِهْمان صَبر کرد و ناگهان
کَشف گشتَش حالِ مُشکل در زمان

نیمْ‌شب آوازِ قرآن را شَنید
جَست از خواب آن عَجایِب را بِدید

که زِ مُصْحَف کور می‌خوانْدی دُرُست
گشت بی‌صَبر و ازو آن حال جُست

گفت آیا ای عَجَب با چَشمِ کور
چون هَمی‌خوانی هَمی‌بینی سُطور؟

آنچه می‌خوانی بر آن اُفْتاده‌یی
دست را بر حَرفِ آن بِنْهاده‌یی

اِصْبَعَت در سَیْر پیدا می‌کُند
که نَظَر بر حَرف داری مُسْتَنَد

گفت ای گشته زِ جَهْلِ تَنْ جُدا
این عَجَب می‌داری از صُنْعِ خدا؟

من زِ حَق دَر خواستم کِی مُسْتَعان
بر قِرائَت من حَریصَم هَمچو جان

نیستم حافِظْ مرا نوری بِدِه
در دو دیده وَقتِ خواندن بی‌گِرِه

باز دِهْ دو دیده‌ام را آن زمان
که بِگیرَم مُصْحَف و خوانَم عِیان

آمد از حَضرت نِدا کِی مَردِ کار
ای به هر رَنْجی به ما امّیدوار

حُسنِ ظَنّ است و امیدی خوش تو را
که تو را گوید به هر دَمْ بَرتَر آ

هر زمان که قَصْدِ خوانْدن باشَدَت
یا زِ مُصْحَف‌ها قِرائَت بایَدَت

من در آن دَم وا دَهَم چَشمِ تو را
تا فرو خوانی مُعَظَّم جوهرا

هم چُنان کرد و هر آن گاهی که من
وا گُشایَم مُصْحَف اَنْدَر خواندن

آن خَبیری که نَشُد غافِل زِ کار
آن گرامی پادشاه و کِردگار

باز بَخشَد بینِشَم آن شاهِ فَرد
در زمان هَمچون چراغِ شَبْ‌نَوَرْد

زین سَبَب نَبْوَد وَلی را اِعْتِراض
هرچه بِسْتانَد فِرِسْتد اِعْتیاض

گَر بِسوزَد باغَت اَنگورَت دَهَد
در میانِ ماتَمی سورَت دَهَد

آن شَلِ بی‌دست را دستی دَهَد
کانِ غَم‌ها را دلِ مَستی دَهَد

لا نُسَلِّم وِ اعْتِراض از ما بِرَفت
چون عِوَض می‌آید از مَفْقودْ زَفْت

چون که بی‌آتش مرا گرمی رَسَد
راضی‌اَم گَر آتشش ما را کُشَد

بی‌چراغی چون دَهَد او روشنی
گَر چراغَت شُد چه اَفْغان می‌کُنی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۱ - صبرکردن لقمان چون دید کی داود حلقه‌ها می‌ساخت از سال کردن با این نیت کی صبر از سال موجب فرج باشد
گوهر بعدی:بخش ۸۳ - صفت بعضی اولیا کی راضی‌اند باحکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.