۵۱۰ بار خوانده شده

بخش ۸۱ - صبرکردن لقمان چون دید کی داود حلقه‌ها می‌ساخت از سال کردن با این نیت کی صبر از سال موجب فرج باشد

رَفت لُقْمان سویِ داوودِ صَفا
دید کو می‌کرد ز آهَنْ حَلْقه‌ها

جُمله را با هم دِگَر دَر می‌فَکَند
ز آهَنِ پولادْ آن شاهِ بُلند

صَنْعَتِ زَرّاد او کَم دیده بود
درعَجَب می‌مانْد وَسْواسَش فُزود

کین چه شاید بود؟ واپُرسَم ازو
که چه می‌سازی زِ حَلْقه تو به تو؟

باز با خود گفت صَبر اولیٰ‌تَر است
صَبر تا مَقْصود زوتَر رَهْبر است

چون نَپُرسی زودتَر کَشفَت شود
مُرِغ صَبر از جُمله پَرّان‌تَر بُوَد

وَرْ بِپُرسی دیرتَر حاصِل شود
سَهْل از بی‌صَبری‌اَت مُشکل شود

چون که لُقْمان تَن بِزَد هم در زمان
شُد تمام از صَنْعَتِ داود آن

پس زِرِه سازید و دَر پوشید او
پیشِ لُقْمانِ کَریمِ صَبرخو

گفت این نیکو لباس است ای فَتیٰ
در مَصاف و جنگْ دَفْعِ زَخم را

گفت لقمان صَبر هم نیکو دَمی‌ست
که پَناه و دافِعِ هر جا غَمی‌ست

صَبر را با حَق قَرین کرد ای فُلان
آخِرِ وَالْعَصْر را آگَهْ بِخوان

صد هزاران کیمیا حَق آفرید
کیمیایی هَمچو صَبر آدم نَدید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۰ - قصهٔ خواندن شیخ ضریر مصحف را در رو و بینا شدن وقت قرائت
گوهر بعدی:بخش ۸۲ - بقیهٔ حکایت نابینا و مصحف
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.